وقتیکه اول صبح درِ تاکسیسرویس را بازکنی که سوار بشوی و راننده بگوید: آقای/ خانم ... سلام صبح شما به خیر! هنگامیکه روبروی خودپرداز ایستادی و نفر بعدی بافاصله مشخصی نسبت به تو بایستد! وقتیکه پلیسراه، متوقفات کند و قبل از درخواست مدارک خودرو به تو سلام کند! زمانی که مشکلی در ادارهای داشته باشی و بدون «آشنا» معادل واژه ناهنجار «پارتی» به آنجا مراجعه کنی! زمانی که آقا یا خانمی را ببینی که برای انداختن دستمالکاغذی یا پاکت خالی بیسکویت بچهاش در خیابان دنبال سطل زباله بگردد! وقتیکه در هنگام رانندگی،خودرویی بافاصله کمی جلویت بپیچد و آنگاه راننده آن متوجه اشتباه اش شده و دستش رابه علامت معذرتخواهی بلند کند و یا حتی بوق عذرخواهی بنوازد! وقتی آب، برق، گاز، تلفن منزل و منطقه مسکونیات برای ساعتی قطع شود و روابط عمومی شرکت مذکور از شهروندان عذرخواهی کند و یا حتی قبل از آن اطلاعرسانی کرده باشد! هنگامیکه پروازت لغو شود و شرکت هواپیمایی نهتنهامعذرتخواهی کرده بلکه ترتیب سفر تو حتی در مقصد دوم را هم بدهد و تمام یا بخشی از پول بلیت ات را برگرداند!وقتیکه برای عزیزت در بیمارستان جلزوولزکنی و دکتر یا پرستار، تو را آرام کند و مشکل بیمارت را با تو در میان بگذارد! وقتی خانوادهای را ببینی که پس از تفریح در پارک یا تفرجگاهی کلیه زبالههای خود را جمع کرده و در صندوقعقب ماشین بگذارد!وقتی یکی از نمازگزاران به تو بگوید سه روزِ مسجد نیامدیدلم هزار راه رفت! وقتی نمایندهیتازه به مجلس راهیافتهای، بعد از یک سال، کمتر یا بیشتر به تو زنگ بزند و بدون لکنت و از صمیم قلب بگوید شما به من خیلی لطف کرده و هرگزمحبتهایترا فراموش نمیکنم!وای چقدر احساس خوشبختی می کنی!
بهراستی اگر شاهد یا عامل این رویدادها باشیم، چقدر حالمان خوب میشود؟ این رویدادها بسیار دلنشین و گوارا هستند! آثار و پیامدهای این رفتارها نظیر آرامش، اطمینان و دگردوستیبسیارشگرف است!این کنشها به میزان زیادی اعتماد بین فردی و اجتماعی و مدنی را افزایش میدهد! تعهد اجتماعی حاصل از تمرین و به عادت تبدیلشدن این رفتارها بسیار فراوان است! احساس امنیت، مقبولیت اجتماعی، گستردگی روابط، تعاملات اظهاری و دهها ارزش اجتماعی دیگر میوهیاینگونه زندگی کردن است.
از سوی دیگر اگر به کتابخانههایدانشکدههای الهیات یا حوزههای علمیه سربزنی وپایاننامههای دانشجویی را تورقکنی متوجه خواهی شد که صدها پژوهش مملو از آیات و روایات در توصیه و ترویج این کنشهاآمده است. منابر، مهدکودکها، مدارس،دانشگاهها، رادیو، تلویزیون، روزنامه ها و مجله ها، سایت ها، حتی پادگانها، زندانها و هزاران کتاب با تیراژهای زیاد همه و همه این آیات و روایات و تحلیل ها و تفسیرها و توصیه هارا به ما گوشزد میکنند؛ اما چرا وقتی یک رفتار مثبت اتفاق میافتد، حالی به حالی میشویم؟ و انگارنهانگار که دین،سنتها، نظام آموزشی و تربیتی ما، این موارد را تأکید نموده و عمل به آنها را ستایش کردهاند! چرا این همه درس، اثرگذار نیست!
به این دلیل که «امر اخلاق عمومی در جامعهی ما ایدئولوژیک شده و نوعی "اخلاق محتسبی"بهجای اخلاق اجتماعی نشسته است. اخلاق اجتماعی سپهر وسیع و قابلانعطافی است که بهجای آن روایت رسمی غالب شده اخلاق نوعی وجدان اجتماعی و آگاهی جمعی است. یک اجتماع بهنوعی آگاهی شراکتی میرسد. آن آگاهی از درون به فرد میگوید اگر به این قاعدههای اخلاقی رفتار کند، نتیجهی مطلوب میگیرد. مردمان دراثنای زندگی اجتماعی و به پشتوانهی استعدادهای میل به خیر و فضیلت[فطرت الهی]بهتدریج یاد میگیرند اگر با این یا آن قاعدهی اخلاقی رفتار کنند، رضایت خاطر پیدا میکنند، بالنده میشوند و رشد میکنند؛ بنابراین، اخلاق یک دستورالعمل دولتی نیست، یک حس اجتماعی از درون است؛ نوعی وجدان جمعی و نوعی آگاهی وفاق آمیز و رضایتبخش جمعی و تعهد درونی. وقتی در کوچه و خیابان کاغذی را در دست نگه میدارم و دنبال سطل زباله هستم که در آن بیندازم، بهواقع در یک آگاهی جمعی شراکت دارم که میگوید این کار به معنای حفظ تمیزی و زیبایی محیط جمعی زندگی، دربرگیرندهی خیر عمومی و معرف نزاکت است و موجب افزایش کیفیت زندگی میشود، باتجربهی لذت بخشی همراه است و پاداش معنوی و درونی دارد.»(فراستخواه،1394: ص 198-197)
ما باید یاد بگیریم، اما یادگیری فردی کافی نیست. علاوه بر این یادگیری سازمانی و یادگیری اجتماعی نیز ضرورت جامعه ما است. بسیاری معتقدند مردم در جامعه بیش از آنکه تابع اخلاقیات فردی باشند از اخلاق اجتماعی پیروی میکنند و همین موضوع توضیحدهنده تغییر رفتار ما در داخل و خارج از کشور است. چنانکه بهعنوان نمونه بسیاری از ما در سفرهای خارجی خود ضوابط و قواعد مرتبط بانظم اجتماعی همچون اخلاقیات ترافیکی را عملی میکنیم اما در درون جامعه ایرانی تن به همان ضوابط نمیدهیم. منظور از یادگیری اجتماعی « فرآیندی است که طی آن، رفتارها -خوب و بد، بهنجار و نابهنجار- آموخته میشوند. پس از دوران كودكی، از طریق ارتباط اجتماعی با والدین، رسوم، آداب فرهنگی و رفتارهایقابلقبول، جامعهپذیر میشویم. همچنین انواع هیجانات چون ترسها و حب و بغضها را نسبت به افراد و ارزشها و نهادها و امور اجتماعی و شخصی در جامعه میآموزیم. این فرآیند، عبارت است از یادگیری اجتماعی. » (آذربایجانی و دیگران، 1387: ص 148-147)
کلیپ بالا را ملاحظه کنید. این آزمایش، در پوشش یک برنامه چشمپزشکی رایگان انجامشده است. چیزی که مراجعهکننده (دختر بلوز بنفش) نمیداند این است که همهکسانی که در اتاق انتظار نشستهاند جزء عوامل برنامه هستند. با صدای هر بوق، بیدلیل بلند میشوند و طوری وانمود میکنند که رفتارشان عادی است. حالا دیگر همه مراجعهکنندههارفتهاند. دختر بلوز بنفش، رفتارش را به بقیه مراجعهکنندهها سرایت میدهد. جالب اینجاست که پس از او، این رفتار بیدلیل ادامه مییابد و به هنجار اجتماعی در این اتاق تبدیل میشود. چیزی که پژوهشگر دانشگاه پنسیلوانیا از آن بهعنوان «یادگیری اجتماعی» یاد میکند. مغز به شما دستور میدهد که از رفتارهای محیط تبعیت کنید تا از جمع جدا نیفتید. رفتارهای خوب یا بد اجتماعی، همینگونه تقلید و تکثیر میشوند.
بنابراین رفتارهای ما بر اساس یادگیری اجتماعی و نه موعظه های فردی شکل میگیرند. همآنگونه که همانندی یا ناهمانندی ما بهنوعیبرخاسته از «ژنتیک اجتماعی» و نه «ژنتیک زیست شناسی»است. گویی ژنی اجتماعی فارغ از قومیت و ملیت و دین ما را به هم پیوسته و شبیه هم ساخته است. به همین دلیل است که خلقیات و رفتارهای ما در چارچوب بنیادها و ساختارها شکل می گیرند. لذا اگر رفتار مناسب نیست، ساختار باید تغییر یابد. ساختار و رفتار دو روی یک سکه هستند و در تعامل پویا و هم افزایی با یکدیگر قرار دارند. بنابر این تلاش های آموزشی و تربیتی جامعه باید متوجه راهها باشد نه رهروان! محتسب گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی. گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست.
منابع:
آذربایجانی، مسعود و دیگران (1387). روانشناسی اجتماعی (بانگرش به منابع اسلامی). قم: انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،چاپ سوم.
فراستخواه، مقصود (1394). ما ایرانیان، زمینه کاوی تاریخی و اجتماعی خلقیات ایرانی. تهران: نشر نی.