همان حادثه، همان تورلیدر، همان منطقه؛
همه چيز خوب بود سراسر لذت و هيجان تا اينكه بعد از گذر از يك تيزاب هولناك توى گرداب كه در يك فرورفتگى ايجاد شده بود گير كرديم، اب خيلى سرد و با شدت زيادى ما رو دور خودمون ميچرخوند
کد خبر: ۴۶۴۷۵۷
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۱ 23 July 2017
آنچه می خوانید روایتی از یک حادثه مشابه آنچه این روزها در دزفول خبرساز شده است، توسط یکی از مسافران چال کندی که بگفته خودش سال گذشته با همین تورلیدر به این منطقه رفته است، سفری در شهریور 95؛

ديروز با خنده شروع شد، مثل بقيه ى روزا، سفر رو شروع كرديم و براى ديدن و عبور از منطقه اى عجيب و مسيرى بسيار سخت بيش از شش ساعت پيمايش كرديم و به دره ى ارواح رسيديم، بالاخره بعد از ديدن و گذر از كلى زيبايى و حس كردن يه نظام مهندسى خيلى دقيق كه از ريز و درشت رو با دقت نظر خاصى كنار هم روى زمين قرار داده به رودخونه ى دز در شمال خوزستان رسيديم.

 دوربين ها و بقيه ى تجهيزات الكترونيكى رو وكيوم كرديم، قايق ها رو باد كرديم و خودمون رو تجهيز، به اميد خنده و لذت بردن از رفتينگ در متلاطم ترين آبهاى كشور به اب زديم، از ابتداى رفتينگ لذت وصف نشدنى سراغ ما اومد اخه با مناظرى شگفت انگيز مواجه شديم، مناظرى كه كمتر كسى تا حالا ديده و به اون منطقه (بابت شرايط سخت سفر) پا گذاشته باشه.

  همه چيز خوب بود سراسر لذت و هيجان تا اينكه بعد از گذر از يك تيزاب هولناك توى گرداب كه در يك فرورفتگى ايجاد شده بود گير كرديم، اب خيلى سرد و با شدت زيادى ما رو دور خودمون ميچرخوند، ساعتها با مشقت زياد تلاش كرديم اما تلاش ما بى فايده بود. در همين حين و بعد از اينكه دوساعت از گير كردن ما در تنداب و گردابى كه ما رو دور خودمون ميچرخوند گذشته بود متاسفانه زهراى عزيز يكى از دخترهاى نازنين گروه دچار حادثه شد و با برخورد سهمگين با صخره تعادل و قواى حسيش رو از دست داد كه موجب شد طناب به دور زهرا  حلقه بشه و زهرا رو به زير آب بكشه، با كلى تلاش و حلقه زدن همگى بدور زهرا در عين حال حفظ تعادل در برابر قدرت بى مثال آب بالاخره موفق شديم زهرا رو از زير آب بالا بياريم و علاوه بر زهرا ما هم عمر دوباره اى گرفتيم و به تلاش براى رهايى از قدرت بى مثال آب كه گريبان ما رو گرفته بود ادامه داديم.

 تصميم گرفتيم ريسك بزرگى رو به جون بخريم و از هم جدا بشيم و يكى يكى از اون منجلاب خودمون رو رها كنيم. من به عنوان نفر اول طناب خودم رو از بقيه جدا كردم و به كمك بچه ها و تلاش زياد موفق شدم از گرداب رها بشم و به مسير اصلى رودخونه برگردم و به اميد ديدن دوباره ى بچه ها اونها رو ترك كردم و طبق قرارى كه گذاشته بوديم در فاصله اى حدود دو كيلومتر بعد گذشتن از اين گرداب و چند پيچ تنگ به كنار رفتم و از اب خارج شدم تا بقيه يكى يكى از چنگال گرداب به مسير اصلى برگردن و اونجا همديگه رو ملاقات كنيم.

 زمان به سرعت سپرى ميشد و انتظار هر لحظه براى من سخت تر، انتظار بيش از يك ساعت طول كشيد اما هيچ خبرى از بچه ها نشد. نگرانى و اضطراب خيلى آزاردهنده بود. نميتونستم كارى كنم و شدت اب اونقدر زياد بود كه امكان خلاف جريان اب شنا كردن رو از هر شناگرى ميگيره با اين حال انتظار به ساعت دوم كشيده شد و حال من با گذشت زمان بيشترى كه به دورى از بچه ها ميانجاميد بدتر و بدتر ميشد.

 انتظار به ساعت سوم نزديك شده بود كه صداى فريادى رو شنيدم كه من رو صدا ميزد و خوشحاليه وصف نشدنى سراغ من اومد، بالاخره بعد از كلى تلاش و مشقت خيلى زياد بچه هاى گروه يكى يكى موفق شدن و خودشون رو از اون گرداب نجات دادن و به جمع ما پيوستن. همگى خوش حال بابت گذر از اين اتفاق عجيب و هولناك و بعد از كمى بازيابى قواى جسمى براى طى كردن ادامه ى مسير مجددن به روخونه برگشتيم ...

(زمانى كه دچار حادثه شديم دو دوربين گوپرو رو از دست دادم كه متاسفانه باعث شد تصوير و عكسى از مسير آب نداشته باشيم)

على هرمزى

روایتی از یک حادثه مشابه در چال کندی دزفول

روایتی از یک حادثه مشابه در چال کندی دزفول

روایتی از یک حادثه مشابه در چال کندی دزفول

روایتی از یک حادثه مشابه در چال کندی دزفول

روایتی از یک حادثه مشابه در چال کندی دزفول

روایتی از یک حادثه مشابه در چال کندی دزفول

روایتی از یک حادثه مشابه در چال کندی دزفول
منبع: تابناک
برچسب ها: چال کندی ، دزفول
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار