بی شناسنامه ها تا کنون کجا بوده اند ؟
بواقع این افراد تا کنون کجا بوده اند ؟ که حال سودای شناسنامه دار شدن در سر دارند ؟ اگر کمی توجه کنیم متوجه می شویم که افرادی که هیچ ردپایی از ملیت ایرانی آنها در هیچ یک از اقوام ایرانی وجود ندارد , با حرکتی خزنده با حمایت لابی های تندرو استان سعی در شناسنامه دار شدن دارند
زابل و به تبع اون سیستان اولین شهر استان سیستان و بلوچستان بوده که سجل احوال یا همان ثبت احوال امروز راه اندازی شده است ، و از همان روزهای ابتدایی نیز شروع به صدور شناسنامه برای افراد مختلف کرده ، حال سوالی که مطرح است اینکه آیا سیستان منطقه ای کوهستانی ودور افتاده بوده ، یا منطقه ای وسیع بوده مثل بلوچستان؟ یا آونقدر فقر فرهنگی حاکم بوده که کسانی دنبال شناسنامه نرفته اند ؟ پس چرا این افراد ، پدرانشان و یا پدربزرگهای آنان حتی شناسنامه ندارند ؟ آیا تا کنون به این سوالات فکر کرده اید ؟ ویا چرا در دهه اول انقلاب ، که فرمانداری ها در دور افتاده ترین روستاهای استان کسی رو می فرستادند منزل کدخدا و خان و ریش سفید و معتمد و می گفتند ، هر فردی که شما تائید می کنید که ایرانی هست رو بفرستید تا شناسنامه دریافت کند ، چرا این افراد شناسنامه دریافت نکرده اند؟
چرا برخی از افراد فاقد شناسنامه و مدعی ایرانی بودن هیچ شباهتی با اقوام ایرانی و اصیل ندارند ؟
حال توجه شما را به مقوله ای دیگر جلب می کنیم ، همانطور که در بالا نیز ذکر شد , عده ای که هیچ رد پایی از آنان در هیچ یک از اقوام ایرانی ، خاصه قوم غیور بلوچ دیده نمی شود ، امروزه به نام بلوچ و بعضا بانام سیستانی سعی در شناسنامه دار کردن خود و تعداد زیادی افراد وابسته به خود دارند .
این در صورتیست که همه کسانی که سالهاست دراین دیار سکنی دارند ، بخوبی لهجه سیستانی و بلوچی را از لهجه افغان ها تشخیص می دهند و پرواضح است که این افراد نه تنها بلوچ و یا سیستانی نیستند که با حمایت کورکورانه برخی لابی ها ، قوم بلوچ و سیستانی را هم بد نام خواهند کرد.
شاید شناسایی و تشخیص افغانی سی سال ساکن ایران از ایرانی برای برخی از مسئولین غیر بومی سخت باشد ، ولی آیا این شناخت برای مدیران و تصمیم گیران بومی هم سخت و دشوار است ؟ پس چگونه می شود که برخی از این مدیران وتصمیم گیران به این سمت حرکت می کنند که به این افراد شناخته شده شناسنامه ایرانی داده شود ؟ و یا داده شده است ؟
آیا لهجه سیستانی و بلوچ از لهجه افغانها قابل شناسایی نیست ؟
شاید گفته شود که این موضوعات تنها حدسیات نویسنده است ، اما وقتی تحقیق بیشتری صورت گیرد مشخص می گردد که بزرگانی از جمله استاد عمرانی ، رئیس الذاکرین و مرحوم گلستانه در باب لهجه سیستانی تحقیقات گسترده ای انجام داده و اگر این افرادی که امروز داعیه ایرانی بودن و شناسنامه دار شدن دارند برحق باشند باید در یکی ازاین اسناد علمی و تحقیقاتی اثری از نوع سخن گفتن آنان نیز وجود داشته باشد ، که همه خوب میدانیم اینچنین نیست و ….
چرا این افراد قبل از انقلاب شناسنامه دریافت نکرده اند ؟
سوال : این افراد که بعضا بیش از شصت و هفتاد سال سن دارند , چرا قبل از انقلاب شناسنامه دریافت نکرده اند ؟ آیا قبل از انقلاب تفاوت و تبعیضی برای صدور شناسنامه و یا محدودیت خاصی برای اقلیت های مذهبی وجود داشته؟ آیا جز این است که اکثر این افراد در قریب به ۴۰ سال قبل که سیل آوارگان افغانی در پی اشغال افغانستان به ایران آمدند و ساکن سیستان شدند ؟
و یا بعد از انقلاب چطور؟ که شناسنامه از اهمیت بالایی برخوردار بوده و حتی برای دریافت کوپن و بسیاری از اقلام سهمیه ای باید شخص دارای شناسنامه می بوده است ، چرا این تعداد انبوده نیازی به داشتن شناسنامه احساس نکرده اند ؟ آیا این شائبه بوجود نمی آید که شاید بسیاری از این افراد اصلا دراین منطقه زندگی نمی کرده اند ؟؟؟
و البته شاید برخی ها بخواهند مدعی شوند : مردمی که امروز در فقر مطلق و فاقد شناسنامه هستند اون روز ها جز متمولین منطقه بوده اند که به یکباره فقیر و حاشیه نشین شده اند؟ و آن روزها نیاز به کوپن و …. نداشته اند !
تائید شناسنامه یک فرد مسن غیرایرانی و ظهور یک روستای بی هویت با شناسنامه ایرانی
و قصه جالب و خاص این ماجرا اینکه : و برخی از آنها در سنین کهولت هنوزپیگیر ماجرا هستند ؟
وقتی مهمانان ناخوانده صاحب خانه می شوند
حال مساله را از زاویه ای دیگر مورد کنکاش قرار میدهیم ، تا سالهای نه چندان دور اکثریت کارگران روز مزد بازار زابل و بازارچه های مرزی را افاغنه تشکیل میدادند و مغازه داران اکثرا سیستانی ها و بلوچ های اصیل منطقه بودند و امروزه که سری به بازار زابل و یا بازار زاهدان در چهاراه رسولی بزنیم مشاهده می کنیم که در برخی موارد اوضاع برعکس شده و میهمانان ناخوانده صاحبخانه شده با من و شما فارسی و سیستانی غلیظ صحبت می کنند ، ولی وقتی رو بر میگرداند تا به شاگردش صحبت کند ، لهجه ای آشنا ، اما نه ایرانی ، بلکه افغانی و دغه . . .
مگر بجز این است که دغدغه بسیاری از دلسوزان این کشور ، ایجاد شغل برای مردم است ؟ پس تلاش برای شناسنامه دار کردن افرادی که هیچ ریشه و ردی از آنان در اقوام مختلف سیستانی و بلوچ یافت نمی شود از برای چیست ؟
و جالبتر اینکه برخی از این افراد که تعدادشان کم هم نبوده تا سالیان اخیر حتی اقدام به تشکیل پرونده هم نکرده اند ! چرا ؟ چون هیچ سندی برای اثبات هویت ایرانی خود نداشته اند اما امروزه با تحریک برخی لابی ها ، اقدام به تشکیل پرونده کرده اند و مدعی شناسنامه هستند.
موضوع زمانی تامل برانگیز تر خواهد شد که
نگاهی موشکافانه تر به این موضوع داشته باشیم ، و شرایط امروز منطقه را
مورد تحقیق قرار دهیم تا متوجه شویم که در
در شرایطی که تمام خاورمیانه و حتی امروز بخش زیادی از کشورهای پیشرفته
صنعتی اروپایی درگیر مسئله ای به نام داعش و تکفیری هستند ، به نظر ، ما
کوتاهی نکردیم و نمیکنیم که تلاش کرده ایم و حال هم تلاش داریم این همه
خارجی با تفکرات وهابی را صاحب خانه ، تاجر و … کنیم ؟ آنهم از نوع
شناسنامه دارش ؟
مثل روز روشن است که منطقه ای مانند سیستان که با تاکید حضرت آقا ، بعنوان تنگه احد نامیده می شود ، تنها به دلیل مهاجرت خالی از سکنه نشده و بنظر می رسد که حرکت خزنده ای در تلاش است تا ترکیب جمعیتی در شمال استان را تغییر دهد ؟ با این روند تا چند دهه دیگر آیا اسمی از سیستانی ها یا بلوچ اصیل منطقه باقی خواهد ماند ؟
و یا توجه کنید به بسیاری از مهاجرینی که امروزه در حاشیه بسیاری از شهرهای کشورمان بعنوان زابلی از آنها یاد می شود و تا عکسی و یا نوشته ای با این عنوان در رسانه ها از آنان منتشر می شود ، رگ غیرت ما باد می کند که ما اینچنین نیستیم و اینها سیستانی نیستند و …..
آیا یکبار شده که به تلاشگران عرصه شناسنامه دار کردن این افراد که قطعا بدنبال منافع حزبی و جناحی خود هستند ، معترض شویم که دارند با آبروی قومی اصیل بازی می کنند ؟
آیا وقت آن نرسیده که با روندیکه برخی از مسئولین ناآگاه و غافل ازاین موضوعات و متوجه مسائل سیاسی در پیش گرفته اند برخورد صورت گیرد ؟ شاید بگوییم دیر شده اما این ماهی همان ماهی معروف است که هر وقت از آب گرفته شود هم تازه است !
راستی تاحالا شده دقت کنید که اکثریت این افراد مورد حمایت کدام لابی سیاسی هستند ؟ و بازهم موضوع زمانی تاسف بارتر می شود که در زمان انتخاباتها برخی از کاندیداها در جلسات خصوصی برای بدست آوردن رای حتی قول شناسنامه دار کردن طیف وسیعی را می دهند و البته نزدیک انتخابات بحث عدم شناسنامه داشتن آنها نیز از هرموضوعی مهمتر می شود !
اعطای تابعیت موقت راهی برای برون رفت از این مشکل
و در پایان آیا بهتر نیست مانند برخی از کشورهای دنیا ، به افرادی که اصرار زیادی بر سکونت در کشورمان را دارند ، و ما نیز طبق تائید مراجع امنیتی به این نتیجه رسیده ایم که آنها غیرایرانی هستند ، حق تابعیت موقت داده شود و اگر فرد درمدت مثلا ۵ سال اقدامی علیه امنیت و یا اخلال در مسائل اقتصادی بوجود نیاورد و رفتاری غیرمتعارف از وی سرنزد ، این تابعیت بعد از پایان زمان موقت در زمان طولانی تری مثلا ده تا بیست سال تمدید شود ؟ ایا دادن حق تابعیت به این افراد بهتر از دادن شناسنامه و ایجاد مشکلات در سالهای نه چندان دور نیست ؟
این نکته ایست که باید بدان فکر شود و عزیزانی که امروز تصمیم گیر هستند متوجه باشند که هر تصمیم آنها و شاید صدور هر شناسنامه فرداها صدها مشکل برای این مرز و بوم بوجود آورد.
یا حق