در وضعیتی که بلایای طبیعی، امنیت عمومی، رفاه، مسکن، اشتغال، دسترسی به کالاها و خدمات بهداشتی را مورد تهدید قرار داده؛ ناکارآمدی و عدم پاسخگویی مناسب دولت، مهمترین زنگ خطر برای جامعهای است که بیثباتی و نارضایتی اجتماعی از شاخصههای بارز آن است.
وکیل ملت: هرگونه ارزیابی بیطرفانه نیازمند پاسخ دقیق به این پرسشهاست که اقدامات پیشگیرانه و حمایتی دولت قبل از بروز حادثه، در حین و بعد از آن چه بوده است؟ هرچند دولت ادعا میکند که مصمم است تمام مشکلات سیلزدگان را برطرف کند، اما تصویری که روبهروی مردم آسیبدیده نقش بسته چیزی جز استمرار وضعیت نامطلوب امروزی نیست. به عبارتی، با غیبت دولت در قبل و حین حادثه، آینده پیشاروی مردم به یکسری وعدههای کلی و مبهم حواله میشود. در شرایطی که با کنترل وضعیت و کوشش سازمانیافته در کاهش آلام و مشکلات مردم، این حادثه طبیعی میتوانست به مثابه یک سیمان نامرئی تعهد عمومی و سیاسی مردم نسبت به نظام سیاسی را تقویت کند و منبع وفاداری و حمایت عامه در بحرانهای بعدی باشد، افکار عمومی پیوند بسیار نزدیکی با مقوله "ناکارآمدی دولت" دارد و این یعنی خالیشدن تکیهگاه اجتماعیِ نظام سیاسی. همین برای انگیزش مخالفت و پاگرفتن نیروهای رقیب کافی است که "فقط" با اشاره به انسداد دولت در امر خدمات عمومی و فراهم نکردن تسهیلات رفاهی برای مردم آسیبدیده، ناخرسندی انباشته را به عنصری تشدیدکننده در شکاف مردم و دولت تبدیل کنند. همانطور که تجربه ضعف دولت در امور تأمین اجتماعی از زلزله کرمانشاه تاکنون در حال پیشروی و طغیان است. دولت نیز در این شرایط با توجیه عملکرد خود به شکل فزایندهای اسباب نارضایتی را فراهم میکند که در اینصورت نه میتواند به خواستهها و انتظارات عمومی برای تأمین امکانات پاسخ بدهد و نه توان جمعکردن بسیج عمومی علیه خود را دارد. به عبارت دیگر، دولت در بنبستی گیر کرده، که راه برگشت هم ندارد. در این موقعیت دستوپازدن دولت نهتنها بیهوده و بیتأثیر است؛ بلکه اگر سودی هم داشته باشد، به هیچ وجه به چشم نمیآید. باید از دولت پرسید: تداوم شیوههای ناکارآمد تا این حد کافی نیست؟! لااقل برای ایجاد نوعی مصونیت و مدیریت چهره، لازم است تا نگران بسیاری از سرمایههای از دست رفته باشد و به چیزهایی که نیست، مبدل شود؛ یعنی توسل به تعهد، تخصص و دانش کافی و در همان حال درصدد صیانت از رأی عمومی برای و بهبود و تقویت آن. متأسفانه نظام مدیریتی کشور هیچگاه تمایل به مرور مواجهه خود در برخورد با مسائل و مصائب اجتماعی و طبیعی را ندارد و به همین دلیل بهجای آنکه از تجربه رویارویی با بحرانهای گذشته درس بگیرد و در بحرانهای بعدی بهکار بندد؛ موقعیت مخالفان را تقویت، و زمینههای اعتراضهای اجتماعی را نیرومندتر، قدرتمندتر و کاراتر و منطقیتر میکند. اعتراضهای اجتماعی که دلایل لازم و کافی پیدایش، توجیهپذیری و مقبولیت استدلال مخالفان، جهت بخشی و سطح خشونت معترضان و اقبال عمومی به آن را "خود" فراهم کردهاست.