نمیخواهم بنویسم از کرونا شکست خوردیم و در نهایت پیروز خواهیم شد، اما فعلا دچار «همزیستی اجباری» با فراگیرترین بلای جهانی شدهایم.
واقعیت این است که به هر دلیل، از کرونا عقب افتادیم و دیر فهمیدیم. و بعد قدم به قدم دچار تاخیر در تصمیمهای درست بودیم تا به این نقطه رسیدیم. کشور توان تعطیلی و تامین مردم در قرنطینه را ندارد. در دوراهی بین کاهش تلفات انسانی و آسیبهای ناتوانکننده اقتصادی، کشورهای زیادی به اجبار یا با تحلیل آیندهنگر، جلوگیری از فروپاشی اقتصادی را ارجح میدانند.
آن چه از شنبه پیش رخ داد و در روزهای بعد بیشتر خواهد شد، تصمیم مشترک دولت و ملت برای پایان تدریجی قرنطینه و تعطیلیها و مواجهه با کروناییست که گستردهتر خواهد شد. خطرات مرگبار احتمالی را پذیرفتهاند و امیدشان به کاهش توان ویروس در چرخشهای متوالی یا کشف دارو و واکسن یا در نهایت امیدواری به زنده ماندن پس از ابتلاست.
تابآوری اجتماعی و مالی مردم، پایینتر از تحمل لازم برای شکست کروناست. دولت هم به دلیل فشار تحریمها و دلایل دیگر، نه توان تامین مردم در قرنطینه را دارد و نه میتواند کابوس تعطیل چندماهه اقتصاد را در خواب هم ببیند.
آن چه رخ داده، نزدیکی به جنس حیوانی تنازع بقاء و زندگی در کنار خطر و مرگی ست که پررنگتر از همیشه کنار ماست. حتی مرگها هم به دلیل افزایش تعداد و ناگهانی بودنشان، عادیتر از قبل شدهاند. مردمِ کرختشده، زندگی عادی با وحشت را به سکون و تنهایی ترجیح دادهاند. با شکل ملتهبی از دموکراسی روبرو شدهایم. یک انتخاب جمعی اشتباه، در میان بد و بدتر. در حالی که تعریف برخی از «بدتر» با بقیه فرق دارد و در عمل، با هیزمی میسوزند که «اکثریت»، آتش زدهاند.
شاید تکاندهندهترین نوع همزیستی آدمها در طول حیات بشری، همین دوران باشد؛ ناشناختهتر و مخوفتر از جنگها و زلزلهها و آتشفشانیها و سیلها. شبیه دورههای نخست تکامل شدهایم که گونههای زیستی چارهای جز عبور از دالانهای بقا نداشتند.
موخره: با این وجود امیدوارم؛ و معجزه به دادمان خواهد رسید. سال ۱۴۰۰ آرامی در انتظار ما و جهان است.
انتهای پیام/*