تابناک اصفهان: اين چند خط را در نجف اشرف مي نويسم و در جوار حرم
مولى الموحدين و در روز غدير كه بارزترين جلوه جدايي حق از باطل در طول
تاريخ است . عيد ولايت عيد ايستادگي پاي حق است و بزرگترين جلوه "حق" ولايت
امير المؤمنين است، و بالاترين عنايت و لطفي كه خداوند مي توانسته به كسي
بكند اين بوده كه او را بر اين ولايت بدارد. و ما همه دلخوشيم از اين نعمت و
شادمانيم از اين بركت كه اگر تا قيامت سر به سجده بگذاريم و شكر كنيم كافي
نيست.
اما زماني ما مي توانيم به حقيقت و كمال از اين ولايت دم بزنيم كه خودمان
اهل حق باشيم و معيارمان در زندگي حق باشد. وگرنه بهتر و بالاتر از ما
فراوان بوده اند كه به لفظ و زبان از حق گفته اند و با حق درافتاده اند اما
در عمل به دامن باطل غلتيده اند.
اگر ما در امور روزمره پاي حق ايستاديم و معيارمان حق بود مي توانيم از ولايت امير المؤمنين دم بزنيم.
اگر در همه چيزمان فقط به حق فكر كرديم و از چيزي جز عدالت و حقيقت نهراسيديم مي توانيم بگوييم غدير را جشن گرفته ايم.
اگر در فيش هاي نجومي و تخلف املاك و فساداقتصادي برايمان طرف ماجرا فرقي
نداشت ، اگر محمود احمدي نژاد و سعيد مرتضوي برايمان با ميرحسين موسوي و
مهدي كروبي تفاوت نكرد ، اگر در هر چيزي قبل از محاسبات جناحي و ملاحظات
رسمي به "حق" فكر كرديم آن وقت مردم مي گويند پس حرفش در مورد غدير هم راست
است !
اگر مبناي ما در همه چيز حتى دشمن مان هم حق بود و بر اساس شيوه
اميرالمؤمنين عمل كرديم كه نسبت به برادر يا دخترش همان قدر سخت مي گرفت كه
به معاويه و عمرو عاص ، و اگر معيارمان در پذيرش نظرات و مواضع ديگران سخن
مولا بود كه "أنظر الى ما قيل و لا تنظر الى من قال"! و اگر ضابطه مان در
تصميم گيري ها و واكنش ها "إعرف الحق تعرف أهله" بود ... آن وقت هركسي
خواهد گفت اينها كه اين قدر بر حفظ "حق" حساس هستند لابد راست مي گويند و
در قضيه سقيفه و حادثه غدير هم حق با اينهاست كه اين قدر بر حق مداري و حق
جويي و حق طلبي وسواس دارند ! و هميشه به دنبال حق مي گردند !اما وقتي در
امور عادي خودمان (از مسايل ساده خانوادگي تا امور كلان سياسي) قبل از "حق"
مصالح و منافع "خود" را در نظر داريم چه كسي صداقت و جديت ما در جستجوي حق
را از ما خواهد پذيرفت ؟
امروز بسياري از ما بايد شرمنده اميرالمؤمنين باشيم كه دنبال حق نبوده ايم و
نيستيم و به همين دليل هم جبهه حق را تضعيف كرده ايم و ولايت او را كم رنگ
ساخته ايم.
ما كه براي محكوم كردن يك تخلف قانوني نخست مي بينيم طرف از كدام جناح است !
اگر دوست ما باشد توجيه مي كنيم يا ساكت هستيم و اگر دشمن ما باشد فرياد
مي زنيم ! ما كه براي تأييد يك كار درست ابتدا مي پرسيم صاحبش از كدام طرف
است ! اگر رفيق ما باشد مي ستاييم و بر سر مي گيريم و اگر از ما نباشد
تخريبش مي كنيم و به جستجوي نقص بر مي آييم!
وقتي در باره حقوق زندانيان كهريزك مي نويسيم كه متعلق به جبهه ما باشند و
وقتي به جنايات سعيد مرتضوي اعتراض مي كنيم كه به جريان مقابل منسوب باشد.
وقتي فتنه كودتاگران هشتاد و هشت را خيانت مي دانيم و محكوم مي كنيم كه
طرفدارانش را نپسنديم و وقتي به خطاها و خيانت هاي هشت سال رياست جمهوري
احمدي نژاد و جماعتش اعتراف مي كنيم كه در جبهه مقابل ما باشند !
بايد در روز عيد غدير به جاي كف زدن و شادي كردن و عيدي دادن و جشن گرفتن و
... سر شرمندگي در محضر حضرت امير سلام الله عليه پايين بياندازيم و
صادقانه اعتراف كنيم كه درس غدير را درست فرانگرفته ايم و معيار ما چنان
كه او مي خواست "حق" نيست !
اگر "حق" به نفع ما باشد پاي حق مي ايستيم و اگر "حق" به سود ما نباشد
رهايش مي كنيم ! پس ما دور سر خودمان مي گرديم نه "حق" و در همين حال به
آنان كه در روز هجدهم ذي الحجه سال آخر پيامبر "حق" را ديدند و رها كردند، و
شناختند اما در مقابلش ايستادند ايراد مي گيريم ! و ناسزايشان مي گوييم و
بر آنان خشمگين مي شويم !
راستي غير از تفاوت زمان و مكان ، غير از اختلاف تاريخ و جغرافيا ، ما با
هم چه فرقي مي كنيم ؟ ما با هم چه قدر تفاوت داريم ؟ جز اين كه آنان هزار و
چهارصد سال پيش از ما "حق" را به خاطر "خود" زير پا گذاشتند و ما امروز "
حق" را به خاطر "خود " زير پا مي گذاريم ؟ جز اين كه آنان در مدينه "حق"
را رها كردند و ما در كابل و تهران و لندن و اصفهان ؟
درس غدير تبعيت از "حق" و كنار گذاشتن "خود" است حتى به قيمت مصيبت عاشورا.
و كسي كه اين درس را فرانگرفته باشد نمي تواند به طور كامل ادعاي تمسك به
ولايت را داشته باشد. با اين وضع كارنامه اكثرمان نمره قبولي ندارد و
معمولا رفوزه ايم. امروز كسي مي تواند با اطمينان و شادمانه نغمه "الحمدلله
الذي" سر دهد كه با تمام وجود خود را براي پذيرش "حق" آماده كرده باشد و
مردانه پاي حق جويي اش هم بايستد و مجاهدانه هزينه حق طلبي اش را هم بدهد!