در روز بیست و دوم دی ماه سال ۱۳۶۵ از منطقه عملیاتی کربلای پنج به مقر تاکتیکی معروف به کوره های آجرپزی جهت تجدید قوا برگشتیم در آنجا سازماندهی مجدد انجام شد و گردان‌ امام حسین (ع) ترمیم گردید .
کد خبر: ۱۰۶۵۵۲۱
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۴ 04 September 2022

به نام خدا

روزی روزگاری

خاطرات غلامعباس حسن پور 

قسمت پنجاه و هفتم

در روز بیست و دوم  دی ماه سال ۱۳۶۵ از منطقه عملیاتی کربلای پنج به مقر تاکتیکی معروف به کوره های آجرپزی جهت تجدید قوا برگشتیم در آنجا سازماندهی مجدد انجام شد و گردان‌ امام حسین (ع) ترمیم گردید .

حاج اسماعیل نادری و معاون ایشان غلامرضا شریفی مجروح شده بودند البته جراحتشان عمیق نبود اما قادر به شرکت درعملیات و هدایت گردان نبودند . 

لذا گردان امام حسین به  آقای علی اصغر آقاجانی به عنوان فرمانده و معاونت اینجانب سپرده شد .

گردان مجددا ترمیم و سازماندهی گردید.

در حال اعزام به مرحله بعدی  عملیات بودیم که خبر شهادت فرمانده محبوب آقای کاوه نبیری که در بیست و یکم دی ماه در منطقه عملیاتی کربلای پنج به شهادت رسیده بود ، به گوش ما رسید ایشان فرمانده تیپ یا همان فرمانده محور در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب   بود و خدا می داند که چقدر خبر جانسوز شهادت این عزیز ما را آزرده نمود و همه ما در سوگ ایشان به شدت گریستیم .

گردان را در روز بیست و سوم دی ماه به منطقه عملیاتی کربلای پنج بردیم  و در خاکریزی رو به‌ روی مقر تیپ زرهی عراقی ها مستقر کردیم .

قرار شد که اول شب به آن مقر حمله کرده و آنجا را تصرف نمائیم .

بعد از خواندن نماز  مغرب و عشا و صرف شام آماده باش صد درصد داده شد .

 قبل از ما گردان امام حسن به فرماندهی حاج بشیر روشنی  به آن منطقه حمله نموده و گردان ما هم آن  عملیات را ادامه داد و ضمن پاکسازی مقر تیپ عراقی ها به سه راهی ای رسید که در آن سه راهی عکس بزرگی از صدام به ابعاد حدود سه در چهار متر و با پایه های فلزی  نصب شده بود و خاکریزی در سمت چپ آن تابلو قرار داشت که متوجه شدیم نیروهایی در پشت آن خاکریز مستقر هستند.

نمی دانستیم که آن نیروها  خودی هستند  و یا دشمن .

رمز عملیات یا زهرا بود و ما به نزدیکی آنها رفته و رمز یا زهرا را  به کار بردیم و آنها هم در جواب یا زهرا گفتند .

 از ناحیه آن ها به طرف ما تیراندازی شد .

 پی بردیم که آن ها عناصری ازارتش عراق هستند که درآن خاکریز گرفتار گردیده و نه جرات مقابله و نه جرات اسارت دارند .

آن خاکریز را زیر آتش گرفتیم  و آن ها نیز از تاریکی شب استفاده نموده و از آنجا فرار کردند و مشخص نشد که  آیا با تیر اندازی ما افرادی از آن ها  کشته شدند یا نه  ، چون شب تاریک بود و ما هم بررسی نکردیم و فقط متوجه شدیم که از آنجا تار ومار شدند .

 از آن  سه راهی که تابلو صدام در آنجا نصب بود حدود پانصد متر روی  جاده ای شنی پیشروی کردیم .

دستور توقف داده شد .

منتظر الحاق با یگان سمت راست شدیم .

رزمندگان از بس خسته بودند کنار جاده ای که یک متر از سطح زمین ارتفاع داشت دراز کشیده و بعضا خوابیدند تا وقت اذان صبح در آنجا بودیم .

طی تماس بیسمی به گردان دستور داده شد که به عقب برگردیم و یگان دیگری جای ما را گرفت .

قبل از طلوع آفتاب به کانال سیمانی و سپس به مقر تاکتیکی لشکر ۱۷ در محل معروف به کوره های آجرپزی برگشتیم

خاطره ادامه دارد…

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار