آموزههاي انقلاب اسلامي كه برآمده از كلام نوراني وحي و برگرفته از مکتب اهل بیت عمت و طهارت(ع) است، جهان را در برابر موقعيت انكارناپذيري قرار داد كه آن، جز كارآمدي دين در اداره امور مردم و كشور و بلكه جهان بر اساس اراده و روشنبيني و بصيرت مردم نيست.
دنياي مدرن همه توان و امكان خود را دهها سال است بكار گرفته كه كمر دين را در اداره جوامع بشكند و عقل و دانش بشر را بهعنوان تنها گزينه اداره امور معرفي نمايد و البته تجربه تلخ حكومت كليسا بهانه تاريخي بزرگي براي احزاب، گروهها و دولتهاي جوامع غربي و الحادي است كه دينزدايي را در عرصه سياست و اداره امور تبليغ نمايند و اين انقلاب اسلامي مردم سرافراز ايران بزرگ بود كه با تكيه بر انديشههاي ناب ابرمرد دوران، حضرت امام خميني(ره)، همه اين معادلات را به چالش كشيد.
اكنون سي و چند سال است از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد به طور ميانگين هر سال، يك انتخابات برگزارشده است. مردم ما از عمق جان باور دارند كه سرنوشت خود را در پرتو عنايات دين مبين اسلام دردست دارند. به همين دليل است كه با وجود همه موانعي كه در طول اين سي و چند سال بروز كرده است، يك روز هم انتخابات به تعويق نيفتاده است.
انقلاب اسلامي توانسته است باور آگاهان جهان را به مقوله دموكراسي به سمت آميختگي دين و سياست و كارآمدي آموزههاي ديني در سياست رهنمون شود و البته معاندين و دشمنان اين موضوع مهم، همه هست و نيست خود را در برهههاي مختلف براي نابودي تفكر ناب اسلام محمدي(ص) بکار بستهاند اما بصيرت و روشنبيني مردم انقلابي و دينمدار ايران بزرگ، نقشههاي آنان را يكي پس از ديگري ناكام گذاشته است.
بانگاه به الزامات و نيازهاي روز كشور، كاركرد نظام اسلامي را در عرصههاي ملي كه حاصل وحدت كلمه و ولايت مداري مردمان اقصي نقاط ايران اسلامي است شاهد هستيم؛ به تعبير ديگر وحدت كلمه و تبعيت از امامت امت در جهان پرآشوب امروز، ايران بزرگ را نه تنها مركز آرامش و ثبات منطقه قرار داده بلكه به ملجأ و پناهگاه ستمديدگان و ملتهاي در رنج و آزادي خواهان جهان از هر دين و مذهب تبديل نموده است.
امروزه نام و ياد امام خميني(ره) و انديشههاي مقام معظم رهبري ولي امت اسلامي نه تنها در ميان آزادي خواهان جوامع ديني و دينداران اقصي نقاط عالم بلكه در ميان آزاديخواهان و آگاهان منصف هر روز نسبت به گذشته نگاههاي بيشتري را به خود جذب كرده است. به دور از هر تعصب و شعار بايد بگوییم كه شعاع انديشههاي انقلاب اسلامي، ملتهاي دنيا را براي رهايي از زير يوغ ظلم وستم اميدواركرده است. در كنار آن وحدت ملي و وحدت كلمه كه بيان شد، اين سؤال پيش ميآيد كه «آيا نفس وحدت سياسي و تفكر جناحي و باورهاي حزبي ميتواند براي همه اقصي نقاط كشور نتايجي يكسان و كاركردي هماهنگ در پي داشته باشد؟» در پاسخ به اين سؤال بايد از صاحبان قلم و انديشه دعوت كرد كه اين مقوله را هر چه بيشتر مورد توجه و تحليل قرار دهند اما تا آنجا كه در اين مقال مختصر ميگنجد برخي از موارد پيراموني اين موضوع را براي صاحبان تفكر و انديشه ارائه ميكنيم. اصولاً انديشههاي سياسي چه در قالب احزاب و چه در قالب گروهها كه با تكيه بر جريانها و جناحهاي سياسي، عرصه اجتماع را بهعنوان پايگاه حضور خود به مدد ميگيرند نيك ميدانند كه مقبوليت آنها تنها بر پايه مشتركات عيني و واقعي شكل نميگيرد بلكه بخشي از هوش و توان خود را در لايهها و طبقات گوناگون اجتماعي بكار ميگيرند تا آراء را به سمت خودشان هدايت كنند.
طبيعي است كه جوامعي از اين حضور سياستمداران و گروهها و احزاب سياسي بهره مناسبتر ميبرند كه ساختار سياسي و اجتماعي آنان دوران رشد خود را به سمت اجتماعي محكم و فرهنگي استوار طي كرده باشند به همين دليل اصولاً ظرفيت تفكرپذيري سياسي اجتماعات كوچكتر با جوامع بزرگتر تا حدود زيادي متفاوت است شايد به همين دليل بايد انديشمندان گروههاي سياسي و انتخابات اعم از كانديداها، افراد و گروههاي طرفدار آنان به منظور بهرهوري بيشتر در فرهنگ سياسي و اجتماعي با تكيه بر مطالبات مشروع و قانوني و بيان حقايق و مديريت سقف توقعات جامعه از همبستگيهاي اجتماعي صيانت نمايند.
اينكه در جامعه محدود چند ده هزار نفري در هر دوره انتخابات وعدههاي گزاف و بعضاً غير قابل دستيابي نگاه جمعيتي را به خود معطوف ميكند و پس از آن ناكارآمدي سيستم را به جاي فرد معرفي ميكند، هرچند اندك اما گاهي موجب يأس و نااميدي مردم شريف منطقه را فراهم ميآورد. پس چه بايد كرد؟ به نظرميرسد سادهترين جواب، دوري از وعدههاي نابجا و غيرقابل دسترسي است. و نيز چنانچه ارائه تعريف روشني از توقعات و مطالبات مشروع پايه حركتهاي انتخاباتي قرار گيرد، ميتواند در مديريت سقف توقعات اجتماعي موثر واقع شود.
انتخابات تنها ابزار مردم براي رسيدن به تمنيات شخصي و فردي نيست، انتخابات اراده مردم براي شريك شدن در توسعه ملي و منطقهاي است. انتخابات، جلوه حمايت مردم از نظام اسلامي و انديشه حاكم بر آن است. اينكه به درستي اميد به آيندهي بهتر در قالب برنامههاي كلان ملي و منطقهاي براي مردم تبيين شود و سطح توقعات و شناخت عمومي جامعه از وظايف نمايندگان به درستي و واقعي بيان شود موجب انتخاب آگاهانه ميگردد. اگر مردم به جاي انتخاب صرفاً احساسي و جناحي به توانمنديها و قدرت انجام وظايف رهنمون شوند، به جاي مأيوس شدن، مطالبهگر ميشوند و مطالبهگر شدن مردم پاسخگويي را به رسم و وظيفه تبديل ميكند و منتخبين ملت براي پاسخگو بودن، ناچار از تلاش مؤثر و قوي و قانوني خواهند بود و اگر فرهنگ عمومي به مطالبهگري و پيگيري مطالبات مشروع و قانوني هدايت شود، هر دوره نسبت به دوره قبل استحكام فرهنگي و اجتماعي بهتري را شاهد خواهيم بود و استحكام اجتماعي مبتني بر بلوغ فرهنگي سرمايه مهمي براي رشد و موفقيت نسلها در جامعه را فراهم ميكند.
البته قوميت و انسجام اجتماعي به خودي خود، بد يا خوب نيست، بلكه شيوه بهرهگيري از اين ابزار مهم است كه شرايط رشد و پيشرفتهاي گوناگون را فراهم ميكند يا تضعيف مينمايد. اكنون بر ماست كه در موقعيت حساس ديگري كه پيش آمده با درست انديشيدن و درست انتخاب كردن مسير پيشرفت و اعتلا را روشن نمائيم. وعدههاي دور از دسترس، وعدههایی برآمده از دل بيتجربگي و نپختگي، تنها مردم ما را با دستاندازهايي مواجه ميكند كه در طول زمان موجبات دير رسيدن يا نرسيدن به مقصد را فراهم ميكند.
اميد كه همگان اعم از كانديداها وطرفداران آنها تنها به منافع مردم و اعتلا و پيشرفت منطقه و كشور بينديشند و خود را سرمايه مردم براي رسيدن به مطالبات متراكم وتاريخي قرار دهند به عبارت ديگر از بركت اين رأي و انتخابات چشم بدوزيم، بدنبال احقاق حقوق بر زمين مانده و كمك گرفتن از فرصتهاي ملي وجايگاههاي قانوني براي پيشرفت منطقه باشيم.
نویسنده: عبدالسعید حقیقی