اختصاصی تابناک یزد:
دکتر اسلامی ندوشن چهره سرشناس فرهنگی وحوزه ایرانشناسی به مناسبت سال نو پیامی منتشر کرد.
کد خبر: ۱۹۹۰۸۱
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۰ 16 March 2016
به گزارش تابناک یزد، دکتر اسلامی ندوشن چهره سرشناس فرهنگی وحوزه ایرانشناسی به مناسبت سال نو پیامی منتشر کرد. در این پیام آمده است:
"چو غنچه گرچه فرو بستگي است كار جهان
تو همچو باد بهار گره گشا مي باش"
«حافظ»
سالي گذشت و سالي ديگر در پيش است. ارزش سال رفته بدينگونه سنجيده مي شود كه چه اندازه آسايش براي مردم خود فراهم آورده و چه اندازه بر ارزش انساني آنان افزوده است.
اين پنجاه ساله همراه بوده است با حوادث پر معنايي  از جمله فروپاشي شوروي و تغيير سيماي چين، بهار عربي، و شورش ها و آشوب هاي محلي در كشورهاي مختلف.
از همه مشئوم تر سر بر آوردن گروههاي طغيانگر است، چون داعش و طالبان كه بر مركب تحجر مي تازند و جز كشتار و ويرانگري چيزي آنها را سيراب نمي كند.
آنچه تاكنون نشان داده اند شعارشان اين است: بكش يا كشته شو! روح آشوب چنان در قشري از مردم دميده شده است كه روزي نيست كه در گوشه اي خبري از كشتار يا دربدري شنيده نشود. يادآور اين شعر معروف:
اين چه شوري است كه در دور قمر مي بينم
كه آفاق پر از فتنه و شر مي بينم
دختران را سر جنگ است و جدل با مادر
پسران، اين همه بدخواه پدر مي بينم
اسب تازي شده مجروح به زير پالان
طوق زرين همه بر گردن خر مي بينم!
طبيعي بود كه داعش از يك كشور نفت خيز، در يك سرزمين باير سر بر آورد، يعني ناحية خليج فارس كه مبلغ هنگفتي از پول نفت را عايد خود مي كند، بي آنكه استحقاق و توانايي خرج آن را داشته باشد، در حالي كه بخشي از مردم جهان شب گرسنه مي خوابند. اين خود به خود مي تواند واكنش ايجاد كند.
بيست شهريور 1380 كه واقعه برج هاي دوقلوي آمريكا پيش آمد، در مقدمة «هشدار روزگار» نوشتم: «آيا قرن بيست و يكم قرني است كه در آن بشر نتواند آب خوش از گلويش پايين رود و يا آنكه جهان در معرض يك زلزلة معنوي قرار دارد كه مرفه ترين نقطه هايش، زلزله خيزترين نقطه هايش باشند»! و اين كم كم دارد خود را به نمود مي آورد.
آيا اين فاجعه بار نيست كه شهري مثل پاريس، مركز فرهنگ جهاني، مورد حملة ويرانگرانه اي قرار گيرد يا دويست نفر بي گناه در آن جان بسپارند؟ و سوريه، طي پنج سال، دويست هزار كشته و پنج ميليون آواره بدهد بي آنكه مردمش گناهي كرده باشند و بي آنكه دنياي متمدن بپرسد چرا؟
آنچه در دنياي كنوني مي گذرد، خبر از آيند ه اي مي دهد كه پر از آشوب خواهد بود. قرن بيستم بيش از همه به تمدن صنعتي و دل بست و به فضائل انساني كم اعتنا ماند. اكنون قرن بيست و يكم بايد تاوان آن را تحمل كند.
بشر ناگزير است به همين سرنوشتي كه متناسب با ذات اوست، سر فرود آورد و همة كوشش خود را در برقراري «تعادل» به كار اندازد. وقتي صد خانوار در جهاني ده درصد ثروت دنيا را عايد خود كرده اند، ظهور داعش و طالبان دور از انتظار نخواهد بود.
زندگي همين است كه هست. مردم ناگزيرند كه همديگر را تحمل كنند. روش بهتري تاكنون به دست نيامده است. حافظ بهترينش را در اين غزل خلاصه كرده است:
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
"محمدعلي اسلامي ندوشن"
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
امیرعلی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۳۳ - ۱۳۹۴/۱۲/۲۶
بسیار زیبا بود
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار