بريده جرايد از قسمت تاريخ - 1
تابناك اصفهان: در ايام تابستان قصد داريم به مرور گزارش ها و بريده جرايد تاريخي اصفهان بپردازيم؛ خبرها - مطالب رسانه اي و گفت و گو هايي كه هر كدام در مقطع خود جرياني را به پا كرد و حاشيه هاي مختلفي داشت.
کد خبر: ۲۵۱۲۲۷
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۷ 25 June 2016
تابناك اصفهان: در ايام تابستان قصد داريم به مرور گزارش ها و بريده جرايد تاريخي اصفهان بپردازيم؛ خبرها - مطالب رسانه اي و گفت و گو هايي كه هر كدام در مقطع خود جرياني را به پا كرد و حاشيه هاي مختلفي داشت.

----------------
صریح و ساده با عباس جلوانی درباره خط سه در اصفهان

- گفت و گو از سايت كانون خبرو نظر وابسته بهکانون اندیشه و تمدن اسلامی

مقدمه: عباس جلوانی از نیروهای انقلابی بازار است. وی سال ها از شاگردان استاد پرورش بوده است و از نزدیک در وقایع سیاسی شهر اصفهان درگیر بوده است. با او در مورد خط سه به صحبت نشستیم. او یک سینه سخن بود و این بخشی از حرف های اوست. در زمانه ای که بسیاری از پیرمردها از مصاحبه با ما در این باره طفره رفتند، ما به استقبال لهجه صادق و پرشور او رفتیم.


آقای جلوانی به عنوان حرف نخست ...

یکی از نگرانی های همیشگی استاد پرورش مقوله تاریخ بود و این که امروزه چندین مدل تاریخ گفته می شود. خاطرات باید طوری گفته شود و نوشته شود که همان فضای اول انقلاب با هم زلال بودن جلوی چشم ما بیاید.

آقای جلوانی ما نیز در این گفتگو به دنبال همین هستیم. می خواهیم بدانیم که دعوا در این شهر بر سر چه بود و از کجا شروع شد؟

من فکر کرم و به چند سرفصل رسیدم. ببینید این خط و خط بازی ها از زمان پیامبر(ص) هم بوده و به نظر من بعد ها هم هست و انگاری این قانون خداست. حاج آقا پرورش همیشه می گفتند که اگر ابن ملجم نبود، ‌این قدر زیبایی علی (ع) برای خیلی ها شناخته نمی شد. شروع شدن این ستیزه ها به قبل انقلاب بر می گردد و در این میان شهادت آیت الله شمس آبادی را یک نقطه عطف دانست. ایشان را آن قدر مظلومانه کشتند.

پس شما ریشه اختلافات را در قتل آقای شمس آبادی در سال 1355 می دانید.

از همان روز دوستان موسوم به خط سه با هم بودند. آیت الله طاهری، فاضل هرندی و عبدالله نوری این ها همه پشت هم بودند. اصلا در یک جلسه ای در قبل از انقلاب در منزل آقای طاهری، همین دوستان به یک توافق دسته جمعی رسیدند که برای ادامه مبارزات، آقای طاهری را از امروز آیت الله خطاب کنند. در این میان چیزهای دردناکی وجود دارد که من می خواهم آن ها را بازگو کنم. یکی از آن ها در سال 60 رخ داد هنگامی که آیت الله خامنه ای، نامزد ریاست جمهوری شدند. آن موقع من هم کار تدارکاتی و تبلیغاتی می کردم. آقایان زمانی، فولادگر، حامدیان وسایرین بودند که بسیار جوان بودند. آن زمان خط سه خودش چندین دسته بودند. یک دسته نامرد و ناجوانمرد بودند و یک دسته با نظام و با مردم بودند. یک گروه هم بچه های جبهه بودند.


برگردیم به خاطره که آقا کاندید بودند. در آن زمان ما مهلت تبلیغ برای ایشان را نداشتیم، برای آن که آن ها به محض این که ما را می دیدند که داریم برای آقای خامنه ای تبلیغ می کنیم، کتک می زدند. بلکه به قصد کشت می زدند و متاسفانه طرف مقابل ما برخی بچه های خوب جبهه بودند که فریب خورده بودند و ما هر چه کردیم با بچه ها که برای آقا تبلیغ کنیم، نمی شد. آن زمان فلکه خوراسگان، کوچک بود و داربست و پارچه تازه آمده بود و بچه های بسیج آمدند و عکس آقا را خیلی زیبا نقاشی کردند تا ما در خوراسگان جهت تلیغات نصب کنیم. و قصدمان این بود که این داربست اصلا له شود زیرا همه می دانستیم که این دوازده ساعت دوام نمی آورد.


متاسفانه کسانی مانند سید مهدی هاشمی در خط سه چنان تفکری به بعضی بچه های جبهه تزریق کرده بودند که پرورش ها و خامنه ای ها را ضد انقلاب و آمریکایی معرفی کرده بودند. همانطور که حدس زده بودیم پوستری که هفت صبح نصب کردیم به هفت شب نکشیده، آمدند و آن را آتش زدند. البته ما با همان کار تبلیغاتی خودمان را کردیم اما بچه های آن محل که فهمیده بودند این کار، کار من بوده، یک بار که با ماشین از فلکه خوراسگان رد می شدم، من را گیر انداختند و به ماشین آسیب رساندند و ما به زحمت خود را از دست آن ها نجات دادیم یعنی می خواهم بگویم این قدر آقا مظلوم بود. و این ها بچه های مخلصی بودند که فکر اشتباه داشتند.

گویا پیش از انتخابات ریاست جمهوری اول هم رهبری سفری به اصفهان داشتند و آقای طاهری به ایشان اجازه سخنرانی در نماز جمعه را نمی دهند.

مهم تر از این برایتان بگویم. دکتر بهشتی خواستند سخنرانی کنند در اصفهان که منصب اول قضایی را داشتند. قرار بود قبل از خطبه های آیت الله طاهری، ایشان فقط ده دقیقه صحبت کنند و شهید اژه ای هم در این راستا تلاش فراوان کرد اما اجازه ندادند. دوستان ما با آقای طاهری صحبت می کردند و ایشان می گفتند هر چه آقایان بگویند. یعنی اطرافیان ایشان نظر می دادند.


مثلا یکی از آقایان مرتضی نیلی بود. عمدتا آن ها در سپاه فعال بود مانند آقای عطریانفر. آقای ساطع زاده هم در اطراف آقای طاهری بود و آقای کلوشانی که ملقب به دایی بود و ایدئولوگ جریان در آن زمان بود. پس با وجود این آدم ها، آقای بهشتی هم اجازه صحبت نداشت و دکتر بهشتی در آن زمان بسیار بالاتر از آقا بود. و این گونه این ها مظلوم بودند.


به یاد دارم روزی شهید بهشتی در مسجد انقلاب سخنرانی بسیار مهمی را ایراد کردند. بعد از سخنرانی چهه های لشکری و کشوری دنبال ایشان بودند.مرتضی نیلی جلوی ایشان را گرفت درحالی که دختر کوچکش همراهش بود و از آقای بهشتی خواست که دختر کوچکش چند بیت شعر بخواند. دکتر اجازه دادند. آن وقت ما دیدیم که آن دختر کوچک گفت: بهشتی چشم درشتی/ طالقانی رو تو کشتی. بهشتی فاشیست...


و من دیدم که آقای بهشتی خون را با خنده قورت دادند بعد بلافاصله با چشمانش یک نهیب به بقیه رفتند یعنی شماها دخالت نکنید و ایشان فقط دو کلمه به آقای نیلی گفتند: آقای نیلی، ما هویت شما را می شناسیم.

هویت آقای نیلی چه بود؟

ما دیده بودیم که آن ها در جایی یک سرمایه داری را پیدا می کردند و خودشان دادستان می شدند و زمین ها را تقسیم می کردند و اموال را مصادره می کردند و خط سه از این سوء استفاده ها در اصفهان داشت. تقسیم اراضی که توسط آقایان فاضل هرندی و حسینی رامشه ای که متعلق به همین جریان بودند، صورت می گرفت، جای بحث دارد.

پس اجازه بدهید خط سه را به سه گروه تقسیم کنیم. یک گروه که در جبهه ها بودند که اصلا محل بحث ما نیستند که بزرگانی مانند شهید خرازی در آن ها بودند.

آن ها بسیار مخلص بودند. برخی از آن ها مانند شهید کاظمی تغییر رویه داند. مانند شهید محمد منتظری.

گویا ایشان در هفته آخر عمر تغییر کرد.

زودتر. زودتر از این حرف ها. حاج آقا پرورش خلی روی شهید منتظری کار کردند و اثر صددرصدی هم دیدند. این در حالی بود که محمد منتظری علنا به شهید بهشتی توهین می کرد. آقای پرورش نقل می کردند که روزی محمد منتظری را با خودش به جلسه حزب برده بودند در حالی که ایشان شرم داشت با دکتر بهشتی رو به رو شود. آقای پرورش می گفتند در آن جلسه که آقایان رفسنجانی، خامنه ای و اردبیلی هم بودند، شهید بهشتی آغوش و عبای خود را باز کرد و محمد را در بغل گرفت و گفت محمد جان سلام علیکم!

پس اجازه بدهید محمدمنتظری را هم مانند بچه های جبهه، از بحث جدا کنیم. محل بحث ما دو گروه هستند یکی باند مهدی هاشمی و دیگر اطرافیان آیت الله طاهری که برخی مناصب حکومتی را در دست داشتند.

مهدی هاشمی با دفتر آقایان منتظری و طاهری هماهنگ بود و از صداقت این دو سوء استفاده می کردند و تا روز آخر هم این استفاده ها بود. در بیت این ها برای باند هاشمی باز بود.

البته من سندی دیدم که آقای طاهری، آقای منتظری را به خاطر حمایت از برادران هاشمی شماتت کردند.

خیلی کوچک و خیلی دیر بود. آن قدر آقای طاهری ساده بود که معلوم نیست آن حمایت اصل بود یا آن شماتت اما در مجموع را باید دید. بسیاری از اعتبار آقای هاشمی به خاطر رابطه با آقای طاهری و منتظری بود. مهدی هاشمی در سپاه و بسیج بسیار دست داشت.

آیا شما در سپاه و بسیج نسبت به مهدی هاشمی کمتر طرفدار داشتید.

بله

مگر مهدی هاشمی چه داشت که شما نداشتید؟

پلتیک (سیاست) داشت. او دروغ زیاد داشت. جاذبه زیادی هم داشت. از جایگاه سپاه خیلی استفاده می کرد. شما ببینید شاگرد شماره این ها، شیخ عباسعلی روحانی است. آقای طاهری کاملا در مشت آقای روحانی بود. شیخ عباسعلی روحانی رئیس جمهور اصفهان بود. در سپاه ایشان مسلط بود. مرد پشت پرده تمام تحولات سیاسی اصفهان، روحانی بود.

یعنی تربیت سیاسی آقای روحانی بیشتر دست مهدی هاشمی بوده است تا علمای اصفهان.

بله دقیقا. منتها ایشان خودش هم بسیار زیرک و قدر است.

رابطه خط سه را جریان های فکری التقاطی از جمله مارکسیسم اسلامی چگونه می بینید.

مهدی هاشمی که خودش ریشه های فکری مارکسیستی داشت. یکی از جسارت هایی که خط سه ای ها داشتند این بود که اوایل انقلاب خیلی راحت با کمونیست ها و با سلطنت طلب ها و نهضت آزادی ها رابطه داشتند و بعضا جذب می کردند و برای مقاصدشان استفاده می کردند. مثلا مهدی هاشمی از مارکسیست ها و این تیپ آدم ها استفاده می کرد یا از طرف دیگر آقای فضل الله صلوتی هست که در عین گرایش به آقای منتظری از نهضت آزادی است. آقای صلواتی مبارزات انقلابی خیلی زحمت کشیدند. اما به نظر من با بنی صدر رفیق شد و انگاری همه کاره نهضت آزادی در اصفهان بود. این آقا تا همین امروز از نهضت آزادی دفاع می کند در حالی که طبق معادلات فکری نهضت آزادی نباید در کنار خط سه قرار بگیرد.

خط سه در یارکشی در برابر حزب جمهوری می رفت و از طیف های مختلف نیروگیری می کرد. نماز جمعه اصفهان دست خط سه بود. استانداری هم که دست آن ها افتاد، ‌از وقتی کرباسچی آمد و قلع و قمع را شروع کرد.

آقای کرباسچی مدعی است که من با حکم خود حضرت امام(ره) به اصفهان آمدم.

از این شعارها خود میرحسین موسوی هم زیاد می داد. درست هم می گویند. یادمان باشد کلید نظام را امام دست بازرگان داد. امثال امام(ره) و دکتر بهشتی، همه را جذب می کردند. اسلام به ما می گوید که اگر یک نفر را اصلاح کنی، کل دنیا را اصلاح کرده ای.

با آمدن کرباسچی معادلات چه تغییری کرد؟

آن ها دستور داشتند که بچه های مرتبط به آقای پرورش را بریزند بیرون. اگر به خاطر داشته باشید روزی در اصفهان بیش از 300 شهید در میدان امام قرار بود تشییع شوند. عده ای از جانب خط سه ها و کرباسچی آمده بودند که ما را بزنند تا تریبون دست ما نباشد زیرا در آن زمان بر سر تریبون و اداره نماز جمعه کشمکش و اختلاف بود.


آن روز به ما خبر رسید که قبل از نماز جمعه که تشیع شهدا بود، عده ای از اراذل را پول داده اند که زد و خورد بشود. ما هم که اوضاع را این گونه دیدیم و ترسیدیم که در آن شلوغی تلفات بالا برود، تریبون نماز جمعه و مراسم تحویل خود آقایان دادیم. و قلع و قمع ها در سیستم استانداری ادامه داشت و ما هم به خاطر اصل نظام موظف به سکوت بودیم.

گویا در انتخابات مجلس دوم شورای اسلامی از تریبون نماز جمعه به نفع لیست خط سه تبلیغ شده است و همین سبب شد که آن انتخابات به طور کلی باطل شود.

بله آن روز به تهران رفتیم و مسئله را پیگیری کردیم و انتخابات را باطل کردیم.

البته بازهم در انتخابات بعد خط سه همه کرسی ها را به دست آورد.

ببینید آن ها تریبون داشتند اما شخصیتی مانند استاد پرورش هر جا می رفت، سخنرانی اش را ولوله راه می انداختند و از طرفی می گفتند که از انجمن حجتیه هست در حالی که انجمن حجتیه هم از اول عناصر پاک زیاد داشت. وقتی نظر امام خمینی بر روی مبارزه بود، اولین کسی که انجمن را ترک کرد، حاج آقا پرورش بود.

اما من نقلی شنیدم که خود جناح خود شما هم به این شایعه دامن می زده است.

از ابتدا این شایعه را خود خط سه از اصفهان شروع کردند و یک سری اسناد از ساواک را پیدا کردند و به آقای پرورش ضربه زدند و متاسفانه برخی هم در مجلس این را باور کردند. گاهی اوقات خودی ها آب به آسیاب دشمن می ریزیم. ما واقعا حاج آقا را نشناختیم.

حلقه ارتباطی خط سه اصفهان با تهران کی بود؟

عبدالله نوری و عباسعلی روحانی. با سپاه مرکزی در ارتباط بودند. آن ها روی نقاط اصلی سپاه و هسته فرماندهی تاثیر گذاشته بودند و واقعا مهره های قدری هستند و حالا هم تاجر شده اند. شما وضعیت آقای کرباسچی را نگاه کنید. این ها حالا میلیاردر شده اند.
شیخ عباسعلی روحانی همین الان با دفتر امام راحل ارتباط دارد. عبدالله نوری جهاد و وزارت کشور را در دست داشت. این ها از اصفهان زیاد نیرو می بردند در دستگاه ها که تا همین امروز هم وزیر کشاورزی، آقای حجتی از همین گروه است.

پس یعنی گاهی خط سه منتسب به بیت آقای طاهری به رئیس جمهور هم فشار وارد می کنند که در هیئت دولت هم از نیروهای همسو با ما گذاشته شود؟

بله . میرحسین موسوی به آقای طاهری احترام می گذاشت. خط سه و دولت موسوی دستشان تو دست هم بود. البته میرحسین از چهره هایی بود که شهید بهشتی جذب کرده بود اگر شهید بهشتی بود و اختلافات در حزب جمهوری اسلامی رخ نمی داد، میرحسین به آن سمت ها نمی رفت. بهشتی که رفت و سرنوشت حزب که این گونه شد، موسوی خیلی آیت الله خامنه ای را اذیت کرد. و سکوت ها برای این بود که جنگ به خوب جلو برود.

آقای جلوانی این چرخش ها از کجا رخ می داد چگونه آقای عبدالله نوری از جریان خط سه که بسیاری از نیورهای ارزشی را آمریکایی و لیبرال خطا می کردند رفتند و مجموعه ای مثل حزب کارگزاران را راه انداختند. آیا نشانه های این چرخش ا شما از نزدیک دیده بودید

اکثراین چرخش ها در تهران رخ داد اما ادر اصفهان هم رگه هایی را ما دیده بودیم مثلا در جریان بنی صدر این ها کمک ما نیامدند و یا آن که سکوت کردند یا آقای طاهری تا همان آخر حمایت می کرد اما لحظه آخر که می شد یا زمانی که دیگر امام یک چیزی میگفت، پشتک می زدند و خوب خودشان را تغییر می دادند. دقیقه نود با بنی صدر و مهدی هاشمی، راه آمدند بعد یکدفعه از مخالفین درجه یک شدند.
در مورد نسبت با آقا هم باید بگویم آن ها از همان اول نمی پذیرفتند. مثلا شما فرض کنید عکس امام، منتظری و طاهری را نصب می کردند در حالی که باید عکس رئیس جمهور را نصب می کردند. بعد هم که ایشان رهبر شدن تا آخر هم لجبازی را ادامه دادند.

آیا کسانی بوده اند از جناح شما به سمت آن ها جذب شده اند؟

بله آقای فاضل هنری از اعضای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند که آن ها توانستند او را جذب کنند و این آقا در انتخابات های مجلس رای بالا را می آورد یا آقای مرتضی مبلغ که معاون وزیر کشور بود، از شاگرد خوب آقای پرورش بود و حاج آقا ایشان را دوست داشتند. ببینید خود ما هم اگر اخلاص مان را از دست دادیم و در خود ما زمینه باشد، به آن طرف می رویم. آن ها خوب کار می کنند و جذشان بالاست. یا این که یکی مانند امید نجف آبادی دچار یک چین لغزش بشود. من شاهد بودم که آقای حسینی رامشه ای بالای منبر گفت آقای خادمی بچه است.

به نظر شما آقای خادمی اگر زنده می ماند، بیشتر قرابت با آقای پرورش داشت یا آقای طاهری؟

آقای پرورش و اگر زنده می ماندند حزب جمهوری اسلامی و آقای پرورش جایگاه بهتری در اصفهان داشت.

دو انتخابات را لیست منتسب به آقای طاهری در اصفهان پیروز شدند، تحلیل شما از این واقعه چیست؟

من بعد از آن دو دوره مجلس و در آستانه انتخابات چهارم به آقای پرورش همین را گفتم و گفتم که نوش جون خط سه! زیرا آن ها کار می کنند. خدا می داند در آن انتخابات بچه ها نماز مستحبی می خواندند که از لیست ما کسی رای بیاورد و خدا خواست و دوستان خالصانه کار کردند و لیست ما رای آورد تا جایی که از طرف مقابل فاضل هرندی هم رای نیاورد. من معتقدم هر جا که به میدان آمدیم و خالصانه و صادقانه کار کردیم، جواب گرفتیم.

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار