قسمتهای توریستی پاریس در اشغال دائمی لشکری از گردشگران خارجی است و
مدام هم به زبان انگلیسی که خیلی از پاریسیها بلدش نیستند در حال پرس و
جوی آدرس فلان کافه و بهمان بنای تاریخی هستند. جمعیت توریستهای شرق
آسیایی با نقشهای در دست و -حداقل- یک دوربین به گردن، از بارزترین
دیدنیهای پاریس محسوب میشود. حتی پدیده شناختهشدهای وجود دارد به نام
سندرم پاریس؛ که به طور خلاصه معنیاش این است: «از حال رفتن توریست در
مواجهه با شکوه پاریس!» اگر جستجو کنید میبینید که بیشتر از همه، ژاپنیها
به این سندرم مبتلا و بعضاً بستری میشوند. جوگیرها.
این شهر و
ساکنیناش از گردشگر -سیر- است . پاریس به هر دلیلی به قسمت بزرگی از
ساکنین زمین به عنوان دیدنیترین نقطه جهان فروخته شده است. بر خلاف خیلی
از نقاط اروپا، آنجا این حس میتواند به شما منتقل شود که صرف آنجا بودن،
برای متشکر بودن کافی است. اگر خیلی عاشق همه چیز نیستید لطفاً کنار بروید
چون هزاران زوج عاشق پولهایشان را جمع کردهاند و در صف منتظرند که جای
شما را بگیرند و با کمال رضایت اندوختهشان را در رستورانی یا هتلی یا
نمایشگاهی خرج کنند. فقط یک عدد پاریس وجود دارد. عرضه محدود است؛ ولی
تقاضا با رشد جمعیت و فربگی طبقه متوسط اهل سفر و فیلم دیده و کتاب خوانده و
رویایی شده بشدت رو به رشد.
شبیه همین دینامیک ولی در ابعاد خیلی
بزرگتر درباره مکه و مدینه برقرار است. دینی برای بیش از یک میلیارد
پیروخود -واجب- کرده است که هر کس حداقل یکبار اگر توان دارند در ماه مشخصی
از سال حتماً به این مکان سفر کنند. اگر بیشتر توان دارند بیشتر.
تقاضا
برای زیارت از این اماکن به معنی واقعی کلمه نامحدود است. اگر برای جذب
توریست به همه دیگر نقاط جهان تبلیغ و رقابت وجود دارد، در مورد این مکان
خاص در حجاز، فقط «سهمیه» وجود دارد. متولی مکه و مدینه هیچ وقت احساس
نیازی نمیکند که مشتریهایش را به این دلیل راضی نگه دارد. هر چه که بشود
میداند از در و دیوار عالم زائر است که به این سمت خواهد آمد
. تجربه مثبت یا مفی هیچ سالی در تعداد متقضایان سال بعد اثر منفی نمیگذارد. اهالی مکه و متولیان حرمین -سیر- هستند از زائر.
این
یکی از دلایلی است که برخورد با حاجیان در مکه و مدینه همیشه خیلی دور از
کرامت بوده است. همیشه سیل جمعیتی بوده از تمام فرهنگهای و همه قارهها که
به سمت آن نقطه روان بودهاند. غیر از اسلام فرهنگ مشترکی میانشان نیست و
در فقدان فرهنگ مشترک میان این غریبهها، نیروهای انتظامی هستند که چنین
رخداد بینظیری را ممکن میکنند. شرطههای مکه و مدینه را دیدهاید یا
شنیدهاید که جمعیت را مانند گله گوسفند با باتومهایشان هدایت میکنند. در
مواردی که چیزی خارج از تعاریف از پیش معلوم رخ بدهد، مانند آن حج سال ۶۶،
هیچ ابایی از این ندارند که نیروی انتظامی سریعاً جای خود را به نیروی
نظامی بدهد و گلوله داغ به جای باتوم استفاده شود. در حادثه اخیر منا، که
هنوز باید منتظر ابعاد نامعلومش ماند،انچه آزاردهنده است همین نگاه غیر
انسانی به «جمعیت» است.
این سیری از زائران است، که میتوان جسد
آنها را در کانتینر ریخت فعلا، که میتوان جواب سر بالا داد و ادب و
عذرخواهی را فراموش کرد فعلا.
قسمتی از این طرز فکر را میتوان به
خاطر ابعاد بیمانند حج دانست و فهمید. ولی هنوز قسمت مهمی از آن قطعاً از
جنس فرهنگ است. نرمافزار است. برای مقایسه، میشود حج را با وضعیت برخورد
با زائران حرمهای مشهد و قم مقایسه کرد.
حتی با کسر کردن فاکتور
ابعاد جمعیت، هنوز میشود دید که فرهنگ مردمداری در میان متولیان این
حرمها با فرهنگ متولیان مکه و مدینه خیلی متفاوت است.
فرهنگسازی
انسانی قابل احترامی در این زمینه خاص انجام شده است. کسانی در طی زمان
نقلهایی در کرامت زائر ساختهاند یا از درون انبان دین پیدا کردهاند و
آنرا پررنگ کرده و در این گوشه از فرهنگ زیارت جا دادهاند. خادمیین این
حرمها نگاه متفاوتی به زائر دارند.
آدمهای تحصیلکرده زیادی از
طبقات بالایی جامعه، بعضاً مدتی کار خود را رها میکنند تا «برای کسب
وارستگی» زمانی را در لباس فروتنانه این خادمین سپری کنند. این مشاهده و
مقایسه فرهنگی مستقل از نظر ما درباره همه دیگر ابعاد پدیده زیارت در شیعه و
در اسلام و یا بقیه ادیان قابل ملاحظه است.
واکنشهای ایران به
حادثه منا عصبی و همراه بار سنگین سیاسی است و راه به جایی نمیبرد. در
دراز مدت ولی انتظار رفتاری در شان انسان، تقاضایی است که مشتریان کالای حج
باید در صدر مطالباتشان از سعودیها قرار بدهند؛ و در فقدان دینامیک عرضه و
تقاضا، که راهکاری مثل تحریم حج را بیمعنی میکند، باید با فشار سیاسی
آنرا بدست آورند.
سید حامد هاشمی
منبع : پارسینه