ذخایر کرمانشاهِ ثروتمند خرج کدام ناکجا شد که خود با فقر و گدایی سر میکند؟!
دیار همیشه بهار و تفرجگاه خسروان به سبب طبیعت ویژه و منحصر، ظاهرا در ترکیب ده استان ثروتمند قرار دارد اما با لحاظ مرکزیت استانهای مجاور و قرار گرفتن در شاهراه و دروازه سیاحت و تجارت بینالمللی شاید ثروتمندترین عضو خانواده باشد، پس چرا برای سیر کردن شکم خود به گدایی و دورهگردی افتاده است؟
دیار همیشه بهار و تفرجگاه خسروان به سبب طبیعت ویژه و منحصر، ظاهرا در ترکیب ده استان ثروتمند قرار دارد اما با لحاظ مرکزیت استانهای مجاور و قرار گرفتن در شاهراه و دروازه سیاحت و تجارت بینالمللی شاید ثروتمندترین عضو خانواده باشد، پس چرا برای سیر کردن شکم خود به گدایی و دورهگردی افتاده است؟
اولین پاسخی که از هر کوره ذهنی میگذرد جز سوءظن به دستهای آلوده و ناپاک دست اندرکاران دخل و خرج و حساب و کتاب نمیتواند باشد. به گواه تاریخ و مشاهده عینی جغرافیا، این خطه آسیب دیده و زخمی همواره خط مقدم و سنگر دفاع از امنیت و آرامش، بعبارتی گوشت دم توپ کشور بوده و هنوز با اینکه با کشور دوست و برادر همسایه، صیغه محرمیت خواندهایم و با صلح و صفا در هم ذوب شدهایم، گاه و بیگاه شکار تلههای انفجاری و مینهای دشمن متجاوز سابق میشویم.
از طرفی بواسطه همین دوستی تنگاتنگ و خانه یکی شدن با دشمن ذاتی و تاریخی، باید همواره بدون خط و مرز با دروازه باز و روی گشاده پذیرای دوستان منفعت طلب ابن وقت باشیم.
دقیقا اینجاست که هوا به جای گرگ و میش، گرگ و کفتار میشود و از آنجایی که در هیچ کجای تاریخ هیچگاه اعراب با ما میش نبوده و رابطه دوستانه نداشتهاند، بلکه همواره سودای گسترش و تحمیل جهالت و اعتقادات مردود خود به نوع بشر را در سر داشتهاند، خواه با استتار و حجاب چهرهی رسوا و لو رفته با پرچم داعش و یا با گریم و جلد عوض کردن با کراوات و کت و شلوار که هردو پشت و روی یک سکه هستند را با آغوش باز بپذیریم، و هر لحظه نگران عواقب احتمالی سوء این دوستی زیانبار را به انتظار بنشینیم که طبق معمول اولین قربانی مرزنشینان هستند.
مگر زمانی همه خواهر و برادر نبودیم؟ اینکه دیگر مشمول مرور زمان و گرفتار قیچی ممیزخانه تاریخ نشده، هنوز طنین خواهر گفتن و برادر شنفتنها که آنروزها به زندگی معنا و مفهوم دیگری میداد بعد از دوران جنگ، بدآهنگ گوش آزار و جانکاه دیگری ساز کرد.
انتظار این بود در فضای شفافیت و پاسخگویی هم گشایشی صورت میگرفت که مردم هم در امور مملکت (خانه خود) نقش و جایگاهی داشته باشند، اما برخلاف شعارها و وعدههای قبلی، با چرخش به سمت ثروت اندوزی و اشرافیگری، مواد عهد و پیمان میثاق ملی ( قانون اساسی) یا نیمه نصفه به اجرا گذاشته شد و یا هرکجا مانعی بر سر راه دولتطلبی و ویژهخوری میدیدند، به اصطلاح اصلاح میکردند.
با سرعت تمام بدون مطالعه و کارشناسی دست به کار سازندگی و توسعه اقتصادی شدند و عوض اینکه سازه پابرجا و مستحکمی برای توسعه اقتصادی پایهریزی کنند، با شتاب پیشه خامفروشی و حاضریبخور و چاپ و مونتاژ را پیش گرفتند و دقیقا بخش صنعت هم با همان معماری معروف بساز بنداز جلو رفت، تا جاییکه همان سالهای اول توان رقابت با بدلیجات بیمصرف ساخت چین را هم نداشت، و در همان دوران خردسالی قبل از نوجوانی و شکوفایی دچار فلج اطفال شد.
پس از لنگ شدن صنعت نوبت به بخش دوم مولد سرمایه و اشتغالزایی رسید که همان کشت و زرع یا کشاورزی باشد که در بخشهای بعدی به آن میپردازیم، و با ارائه مستندات، تصاویر، آمار و ارقام تأییدشده و مشاهدات عینی خواهید دید چه خسارات غیرقابل بازگشتی به منابع حیاتی وارد شده است. ادامه... در بخشهای بعد
(ع.ط) خالوو ریوار تابناک کرمانشاه