همه ما کم و بیش از اوصاف اقتدارگرایان و تمامتخواهان و آسیبهای جبران ناپذیری که براین کشور و مردمش وارد ساختهاند آگاهیم و نگارنده نیز در وصف و شماتت و تقبیح عملکرد و مواضع آنها صدها مقاله، نطق، مناظره، سخنرانی و یا مصاحبه داشتهام که بخشی از آن در همین صفحه(فیسبوک) موجود است، اما هنوز تکلیفمان با خودمان، اصلاحات، رویکرد ملیجکها و مالهکشان عملکرد و مواضع بعضا متناقض برخی شخصیتهای منسوب به اردوگاه اصلاحطلبان مشخص نشده است؟ به همین سبب در قاموس میراثخواران اصلاحات و حامیان متعصب و ناآگاه آنان(نه اصلاحطلبان واقعی)، اصلاحات و اصلاحطلبی:
*-یعنی خار را در چشم ديگران دیدن و تير را در چشم خود ندیدن!
*-یعنی خودیها هرکار کنند کس نخواهد خواستن از آنان حساب، اما حسابکشی و رسوا کردن هرگونه اقدام ناخودیها یک ضرورت!
*-یعنی انجام هرکاری توسط همقبیلهایها عین ثواب، اما انجام همان کار توسط غیرخودیها عین گناه!
*-یعنی بالاتر از گل گفتن به خودیها ممنوع، اما بار کردن هرگونه لیچار به ناخودیها مجاز!
*-یعنی ذوب شدن جناح مقابل در ولایت مصداق گروه فشار و اصولگرائی، اما ذوب شدن در مرشد و مراد اصلاحطلبان و تقلیدکورکورانه و نابردباری در برابر منتقدین آنها، عین اصلاحطلبی!
*-یعنی ویژهخواری، فساد، بریزوبپاش، اختناق، استبداد رای، دیکتاتوری، بایکوت منتقدین، تمامیت خواهی، انحصارطلبی، سانسور، تحمیل تصمیم و اراده یک اقلیت بر اکثریت و ...؛ بد و ضد دموکراسی اما نه برای همه!
*-یعنی صدور «حکم قطعی» امثال «مهدیهاشمی» یعنی پدرسوخته بازی اما صدور «قرار بازداشت» امثال بقائی یعنی عین عدالت و عدالتخواهی!
*-یعنی دکل گم شده دولت نهم و مدرک دکترای جعلی کردان را دیدن و کرسنت زنگنه و دکترا و سایر مدارک رانتی و جعلی برخی هم جناحیها را فراموش کردن!
*-یعنی نادیده گرفتن پیامدها و آثار مخرّب سه دهه مشارکت فعال و بسیار موثر هاشمیرفسنجانی 81 ساله در ایجاد وضع نامطلوب موجود و اصرار مفرط وی بر حفظ قدرت در دهه چهارم انقلاب، لیکن بزرگنمائی و نقاط ضعف رقبای سیاسی کم سن و سال و نقش آنها اوضاع نابسامان کشور و متهم کردن آنها به قدرتطلبی!
*-یعنی باوجود بی خاصیتی؛ داشتن پست و مقام در دولت خاتمی و دوری و نردیکی به او و هاشمی و روحانی و ابراز ارادت و سرسپردگی به آنها؛ مهمترین نشانه و دلیل اصلاحطلبی، اما مستقل بودن باوجود داشتن صریحترین عملکرد و مواضع تحولخواهی و اصلاحطلبانه؛ دلیل غیراصلاحطلب بودن!
*-یعنی پول گرفتن خودیها از کشوری بیگانه؛ پول گرفتن از شهرامجزایریها، پول گرفتن روزنامههای اصلاحطلب از مرتضوی و تامین اجتماعی و....؛ خوب و مستحق دستمریزاد، اما پول گرفتن نمایندگان اصولگرا از رحیمی و مرتضوی بد!
*-یعنی انتظار از رئیس دولت نزدیک به ما برای تحقق وعدهها و شعارهای تبلیغاتی اش پس از 2 سال، بی انصافی و زیاده خواهی، اما توقع از رئیس دولت غیرخودی در ظرف کمترین مدت، کمال انصاف!
*-یعنی مداحی، انحصاری و تکصدائی عمل کردن صداو سیما و کیهان و رسالت بنفع یک گروه خاص؛ بد، اما برای صاحبان تریبونها و روزنامههای نزدیک به قبیله سیاسی ما خوب!
*-یعنی شرکت در انتخابات با تصیم و اراده رهبران خودخوانده اصلاحات، تکلیف شرعی و قانونی، درغیر اینصورت مصداق بارز خیانت!
*-یعنی مشارکت افراد مستقل در انتخابات مجلس نهم؛ یعنی خیانت به کشته شدگان حوادث سال 88، اما رای دادن خاتمی در روستای وادان عین تدبیر و مصلحت!
*-یعنی ردصلاحیت کارگزاران و مریدان ظاهری فلان شخصیت اصلاحطلب در انتخابات منشاء خسارت به کشور و نظام، اما ردصلاحیت صدهاهزار افراد مستقل خارج از باند و قبیله خاص، متضمن مصلحت و منافع کشور و نظام!
*-یعنی هرگاه که میراثخواران اصلاحات اراده نمایند؛ شرکت در انتخابات یعنی تائید تمامیت خواهان و گریه کردن بر سر قبری که در آن هیچ مردهای نیست، اما دوسال بعد، عدم شرکت در انتخابات یعنی تائید تمامیت خواهان و شکست اصلاحات!
*-یعنی نقد مستمر قدرتهای انتصابی و انتخابی در عالیترین سطوح توسط برخی اصلاحطلبان مستقل؛ امری عادی و پیش پا افتاده، اما سکوت و یا جرئیترین و سطحیترین انتقاد مراد و مریدان قبیله اصلاحات، اقدامی بس جسورانه و بینظیر!
*-یعنی بالارفتن از دیوار سفارت آمریکا و اشغال 444 روزه آن خوب و بالارفتن یکروزه از دیوار سفارت انگلیس بد!
*-یعنی اشرافیگری و به قدرت رسیدن چندتن از رانتخواران و مولتی میلیاردرها در دوران حاکمیت دولت مطلوب من خوب، اما حضور مولتی میلیاردری مانند محصولی در دولت دیگری بد!
*-یعنی سالها جانفشانی و رشادت رقبا در جبهه های جنگ و اسارت در خاک دشمن را عملی ساده و پیش پا افتاده خواندن، اما چندصباحی زندانی شدن همقبیلهای من بخاطر درگیریهای جناحی و معطوف به قدرت؛ قهرمانی وانمود کردن!
*-یعنی حصر خانگی چند مرجع و شخصیت برجسته ملی و مذهبی و زندانی و کشته شدن هزاران نفر بدون محاکمه در دوران حکومت مطلوب من خوب، اما تکرار یک صدم همین اتفاقات در دوران حکومت رقیب بد!
*-یعنی حضور امثال پورمحمدی در دولت احمدی نژاد، رحمانیفضلی در صدا و سیما؛ بد اما در دولت نزدیک به ما؛ خوب!
*-یعنی بی اعتنائی احمدی نژاد به نامه رهبری و خانه نشین شدن او در اعتراض به برخی دخالتها در قلمرو مسئولیت ریاست جمهوری؛ بد، اما دوپهلو سخن گفتن و عملکردن روسای جمهور همقبیلهای ما در برابر رهبری؛ کمال شجاعت و جسارت!
*-یعنی ساختن مرقد صدها میلیارد تومانی برای یک رهبر متوفی؛ خوب، اما ساختن قدمگاه و نشیمنگاه ساده برای رهبر زنده و حاضر؛ بد!
*-یعنی حکم حکومتی برای خروج طرح مطبوعات از دستور مجلس ششم؛ بد، اما برای تائید صلاحیت مهرعلیزاده و معین و آزادی کرباسچی؛ خوب و عین تدبیر!
*-یعنی بد بودن بعضی امور، اما نه برای همه!
*-یعنی خوب بودن عمل و گفتار بعضی از اشخاص، اما نه برای همه!
*-یعنی؛ رقیب سیاسی من بد، اما هم جناهی من برترین!
*-یعنی ایران برای همه ایرانیان، اما نه همه ایرانیان!
به عبارت دیگر، اصلاحات و اصلاح طلبی یعنی من، یعنی ما، یعنی منافع شخصی و گروهی ما، یعنی گفتار و کردار و پندار ما و بقیه کشک!
و این همه یعنی: تعصب کور جناحی و قبیلهای، یعنی «حب الشی یعمی و یصم»؛ نابینا شدن چشم های بینا و ناشنوا شدن گوشهای شنوا،....و انحراف فروغلطیدن در لغزشگاه اندیشه و فداکردن اهداف و آرمانهای اصلاحات و اصلاحطلبی بپای اغراض و منافع شخصی و قبیلهای میراثخواران اصلاحات و سرخوردگی و ناامیدی مردم نسبت به تحقق اصلاحات در کشور و ....یعنی مرگ اصلاحات!
بنظر می رسد زمان آن رسیده است که با خودمان روراست باشیم و با دور ریختن تعصبات کور، شخصیت زدگی و شخصیتمحوری و گرایش عملی به مطالبهمحوری، خود معمار اصلاحات واقعی در کشور باشیم؟