پشت پرده اتفاقات اخیر حزب اعتماد ملی
اخيرا حزب اعتماد ملي در راس اخبار رسانهها قرار گرفته است. ابتدا خبري درباره انصراف حجتالاسلام رسول منتحب نيا از قائم مقامي اين حزب در رسانهها منتشر شد و بلافاصله خبري مبني بر استعفاي دبيركل در اختيار شبكههاي اجتماعي قرار گرفت. از مدتها پيش رسول منتجبنيا كه به نوعي سكان هدايت اين حزب را در دست داشت درجريان تشكيل شوراي عالي گلايههاي خود را از شيوه عمل شوراي مذكور براساس مباني فكري خود اعلام كرد.
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۲ 03 January 2017
به گزارش تابناک : اخيرا حزب اعتماد ملي در راس اخبار رسانهها قرار گرفته است. ابتدا خبري درباره انصراف حجتالاسلام رسول منتحب نيا از قائم مقامي اين حزب در رسانهها منتشر شد و بلافاصله خبري مبني بر استعفاي دبيركل در اختيار شبكههاي اجتماعي قرار گرفت. از مدتها پيش رسول منتجبنيا كه به نوعي سكان هدايت اين حزب را در دست داشت درجريان تشكيل شوراي عالي گلايههاي خود را از شيوه عمل شوراي مذكور براساس مباني فكري خود اعلام كرد.به گزارش روز نو؛ به نظر ميرسد نوع نگاه وي و برخي اعضاي حزب تهران با شوراي مركزي اين حزب درتضاد آشكار قرار داشته كه براساس آن منتجبنيا نتوانسته درسمت قائممقامي دبيركل حزب بماند. وي در نامهاي به دبيركل حزب اعتماد ملي انصراف خود را اعلام كرده است. البته گويا منتجبنيا يك نامه به دبيركل مينويسد كه بعد از اين نامه، دبيركل نيز از سمت خود انصراف ميدهد. براي روشن شدن ابعاد مختلف آنچه دراعتماد ملي رخ داده «آرمان امروز» با محمدصادق جوادي حصار از اعضاي شناختهشده و عضو شوراي مركزي اين حزب به گفتوگو پرداخته است؛ شخصي كه تلاشهاي زيادي انجام داده تا اختلافات ميان منتجبنيا واعضاي شوراي مركزي از ميان برود. با وجود انتقادات حزب اعتماد ملي به شوراي عالي نام اين حزب، باز هم در ليست شوراي عالي سیاستگذاري اصلاحطلبان قرار گرفت، علت عضويت حزب متبوع شما در شوراي عالي چيست؟ از مدتها قبل اعضاي حزب اعتماد ملي نشانههايي مشاهده ميكردند كه دستهايي در كارند تا وحدت به وجود آمده در ميان اصلاحطلبان را ناپايدار و مقطعي جلوه دهند و اعتماد ملي را به عنوان يكي از بزرگترين و موثرترين احزاب اصلاحطلب در اين بيثباتي دخيل معرفي كنند. همچنين تلاشهايي در پي بزرگنمايي اختلافات درونجبههاي حزب اعتماد ملي با سايرین صورت ميگرفت. مجموعه اعتماد ملي از ابتداي شكلگيري همواره دو عنصر مهم را بهعنوان اهداف بنيادين مورد پيگيري قرار داده است. عنصراول تلاش مداوم براي نمايش رفتار مصلحانه و همسويي استراتژيك با ساير گروههاي اصيل اصلاحطلب و عنصر دوم حفظ هويت حزبي و استقلال عمل سياسي در ضمن همگراييهاي ضروري جبههاي. زيرا اين دو از عناصر موجده و بسترهاي نخستين بروز و ظهور اعتماد ملي بودند. بهطوركلي حزب اعتماد ملي ميكوشد به شكلي رفتار كند كه هويتش درهويت جبههاي هضم نشود. اعتماد ملي يك جريان فكري برخاسته ازمتن انقلاب ومعتقد به تقويت مباني جمهوري اسلامي است و تمام تلاشهاي حزب از بدو تاسيس در اين مسیر صورت گرفته. اعضاي حزب اعتماد ملي براي تحقق نظريات و اعتقادات خود كه تقويت جمهوريت و اسلاميت نظام است هزينههاي لازم را نيز پرداختهاند. حزب اعتماد ملي رشد و توسعه همهجانبه كشور را در گرو مشاركت جريان اصلاحطلبي در تصميمسازيها و برنامهريزيهاي كلان ملي ميداند چرا كه اين جريان را داراي پشتوانه مردمي ميداند. در نتيجه معتقد است هيچگاه نبايد بين مردم و اصلاحطلبان رخنه ايجاد شود. اعضاي حزب اعتماد ملي معتقدند نبايد رفتاري از سوي آنها صورت بگيرد كه موجب ياس و نااميدي بدنه اصلاحطلبان شود. اينها مواردي است كه همواره از سوي اعضاي فعال و موثر در شوراي مركزي حزب اعتماد ملي دنبال شده و خوشبختانه پس از انتشار پيام اخير دبيركل محترم خطاب به شوراي مركزي مشاهده كرديم بين آنچه اعضاي حزب اعتماد ملي در اين مدت وجهه همت خود ساختهاند با آنچه دبيركل محترم در نظر دارد همسويي ديده ميشود. دبيركل اعتماد ملي درنامه اخير خود به شوراي مركزي حزب درخواست وحدت اعضاي اعتماد ملي و تعامل آنها با مجموعه اصلاحطلبان را داشتند. ايشان به همه اصلاحطلبان هشدار دادهاند كه از تفرقه وخود برتربيني بپرهیزند. اما برخي از اعضاي اعتماد ملي به نوعي بيشتر از وحدت حزب با مجموعه اصلاحطلبان، به استقلال حزب ميانديشند؟ بله، برخي دوستان مامعتقدند براساس رفتارهاي غيركارشناسي و برنامههاي نسنجيده شرايطي در برخي مراكز تصميمگيري ايجاد شده كه بر اساس آن شرايط، احزاب به نقشي كه مستحق آن بودند دست نيافتند. بنابراين مثلا هر چه در شوراي عالي بيشتر حضور داشته باشيم و تلاش كنيم كمتر به نتيجه ميرسيم، لذا بهترين روش براي حفظ استقلال و هويت حزبي اعتماد ملي آن است كه جدا از آن مجموعه درحوزه اصلاحطلبي تلاشهاي حزبي و اصلاحطلبانه مدنظر قرار بگيرد. ما بايد كار خودمان را بكنيم بدون اينكه مزاحم تلاشهاي ديگران باشيم. بايد بكوشيم و توشهاندوزي كنيم و هرگاه شرايط فراهم بود و به شرط تمايل دو سويه با هر حزب و گروهي كه حاضر به گفتوگو با اعتماد ملي بود مذاكره كنيم. اين رويكرد مخالفان وموافقاني داشت و كار را از تبادل نظر فراتر برد تا به كنشهاي فراتر از گفتوگو رساند و زمينهساز پارهاي امر ونهيها در حزب شد و نهايتا تصميمگيري شد كه با هدايت فكري و فرهنگي دبيركل و خانواده محترم وي نشستهايي برگزار شود و در نهايت اين نشستها موجب برگزاري جلسه شوراي مركزي شد و در شوراي مركزي نيز مصوب شد كميته تعاملي شكل بگيرد تا در جهت مطالبات آقاي منتجبنيا و دوستان وي در حزب تهران و بخشي از اعضاي حزب در دفتر سياسي و شوراي مركزي و به منظور كاهش اختلافات تلاش نمايد. بنده نيز پيشتر تلاشهاي زيادي صورت دادم تا اين دو گروه نشستهايي براي تفاهم بيشتر داشته باشند. هر دو طرف ماجرا بر اين ادعاي بنده مهر تاييد ميزنند كه تلاش فراواني كردم تا دوستان را متقاعد كنم. حتي چند بار دوستان را به منزل آقاي منتجبنيا دعوت كرديم و با ايشان رايزني ميشد و ميخواستيم كه اجازه ندهند برخي از فرصتطلبان از تلاش مجموعه حزب براي سامان بخشي به امور تشكيلاتي بر مدار اساسنامه سوءاستفاده شود و مباحثي را مطرح كنند كه بشود از آن مباحث استفاده خاصي كرد و اينگونه القا نمود كه توسط عدهاي در حزب اعتماد ملي تلاشهايي صورت ميگيرد كه از دبيركل آن عبور شود يا قائم مقام حزب به حاشيه رانده شود. اصرار ما بر اين بود كه در شوراي مركزي محور رفتارها اساسنامه و آيين نامههاي مصوب شوراي مركزي باشد تا بتوانيم به يكي از اهداف اصلي تشكيلات كه گذر از فرديت براي رسيدن به جمعيت است دست پيدا كنيم. چنين تلاشهايي نتايج خوبي داد. بعد از شكلگيري كميته تعامل هم اميدواريها افزايش يافت. چرا كه در اين كميته صاحب نظران هر دو رويكرد حضور داشتند و محوريت آن هم در دست شخص آقاي منتجبنيا بود. بعد از تشكيل اين كميته همه اعضاي شوراي مركزي حزب اعتماد ملي با اطمينان خاطر جلسه را ترك كردند. اما با وجود تشكيل كميته تعامل باز هم اختلافات ادامه يافت؟ بله، بعد از تشكيل كميته تعامل باز شاهد تكرار مباحث قبلي بوديم به نحوي كه بعد از دو جلسه، جلسات اين كميته برگزار نشد. البته در نخستين نشست اين كميته مصوب شده بود كه ديداري با رئيس دولت اصلاحات صورت بگيرد و انتقادات خود را با ايشان در ميان بگذارند تا آن انتقادات هم به سمع و نظر ساير اعضاي شوراي عالي برسد. آن نشست بدون حضور آقاي منتجبنيا برگزار شده بود ولي آقايان حق شناس، ابوالحسني، اميني، گرامي مقدم و حضرتي در جلسه حضور داشتند. ديدگاه رئيس دولت اصلاحات نسبت به اقدامات اعتماد ملي براي عبور از چالشهاي درون جبههاي چه بود؟ به روايت دوستان ايشان از اين قضيه استقبال كرده و گفته بودند كه تلاش خواهند كرد كاستيهاي موجود از بين برود و با توجه به منزلت و جايگاه حزب اعتماد ملي كه براي همگان هم روشن است از ظرفيت حزب استفاده شود. در آن جلسه آقاي منتجبنيا حضور نداشتند، پس از آن چه واكنشي از سوي وي به اين جلسه صورت گرفت؟ بعد از جلسه كميته تعامل با رئيس دولت اصلاحات، آقاي منتجبنيا ديگر درجلسات كميته تعامل هم شركت نكردند و همين امر موجب شد اختلافات بين كميته تعامل وآقاي منتجبنيا بالا بگيرد و آقاي منتجبنيا بعد از اين مرحله نامه بعدي خود را به دبيركل اعتماد ملي نوشتند. نامه اولآقاي منتجبنيا به دبيركل حزب با چه مضموني بود؟ اطلاع دقيقي ندارم. احتمالا درباره مباحث و موضوعات اختلافي بين شوراي عاليسیاستگذاري و دوستان ما درحزب اعتماد ملي و بين منتقدان و موافقان آقاي منتجبنيا باشد كه البته نه من كه هيچ يك از اعضاي شوراي مركزي از مفاد آن نامه اطلاع ندارند. طي اين نامه منتجبنيا انصراف خود را از جانشيني اعلام كرده و تاكيد كرده است كه تا برخي افراد درحزب حضور دارند وي نخواهد توانست به مسئوليت خود ادامه دهد و لذا از جانشيني دبيركل انصراف ميدهد. شما چگونه از وجود اين نامه و مفاد آن مطلع شديد. گويا در ابتدا از مفاد اين نامه خبري نداشتيد؟ بله، آقاي منتجبنيا در نامهاي كه به خانم نجمه گودرزي، مسئول دفتر حزب نوشتهاند. قيد كرده بودند كه جمعي از دوستان با اهداف و منظورهاي خاصي در حزب فعاليت ميكنند كه يكي از آن اهداف عبور از دبيركل و قائم مقام حزب است و البته به نظر من موارد مندرج در اين نامه درباره افراد شوراي مركزي غير واقعي و مايه وهن شوراي مركزي و موجب نگراني شديد علاقهمندان به حزب و شخصيتهايي است كه مخاطب اين اتهامات واقع شدهاند. نهايتا آقاي منتجبنيا به خانم گودرزي مسئول دفتر حزب اعلام ميكنند كه طي نامهاي به دبيركل اعتماد ملي انصراف خود را از جانشيني ايشان اعلام كرده و متذكر شده بودند تا اين افراد در حزب حضور دارند ديگر مسئوليتي نخواهند داشت و از خانم گودرزي خواسته بودند به عنوان مسئول، دفتر مركزي حزب را تعطيل اعلام نمايند. آقاي منتجب همچنين تمام دفاتر و اركان شوراي مركزي را تا اطلاع بعدي تعطيل كردهاند. با اعلام اين تعطيلي اعضاي حزب چه واكنشي به اين موضوع نشان دادند؟ اين نامه كه درجهت تعطيلي اركان حزب بود، موجب شد واكنشهايي از سوي شوراي مركزي و كميته تعاملصورت بگيرد. البته گويا آقاي منتجبنيا در نامه به دبيركل حزب پيشنهادهايي هم براي اداره حزب بعد ازخود داده بودند. اما دبيركل حزب پس از قبول انصراف، موضوع پيشنهاد ايشان و تصميمگيري درباره آن را به شوراي مركزي حزب احاله كردند و قرار شد در شوراي مركزي تصميم گرفته شود كه چه فرد يا افرادي قائم مقامي حزب را بر عهده بگيرند. در كش و قوس اين مباحث اعضاي كميته تعامل و شوراي مركزي به اين جمعبندي رسيدند كه جلساتي با خانواده محترم كروبي داشته باشند. خانم كروبي در يكي از آن جلسات سخنان دبير كميته تعامل آقاي حق شناس و آقايان حضرتي و ابوالحسني را شنيدند. گفتوگوهايي هم درباره چگونگي مواجهه با موضوع صورت گرفت و مصوب شد كه خانم كروبي و حسين آقاي كروبي با آقاي منتجبنيا صحبت كنند و از ايشان خواسته شود از تصميم خود مبني بر انصراف از قائم مقامي دبيركل عدول كنند و مانند گذشته اداره امور حزب را در كنار دوستان شوراي مركزي برعهده بگيرند. روز بعد از جلسه خبري مبني بر استعفاي آقاي منتجبنيا دررسانهها منتشر شد كه برخي از رسانهها از جمله شما - روزنامه آرمان- از من سوال كردند كه اين مساله صحت دارد يا نه ؟ بنده اعلام كردم كه اصل استعفاي منتجبنيا صحت دارد، اما تلاش ميكنيم كه ايشان قائم مقامي را مجددا برعهده بگيرند. واكنشهاي ساير اعضاي شوراي مركزي به استعفاي آقاي منتجبنيا چگونه بود؟ بعد از اين استعفا، برخي از دوستان آقاي منتجبنیا اعلام كردند كه انصرافي صورت نگرفته و بحثي در اين مورد در اعتماد ملي وجود ندارد. فرداي آن روز آقاي بيگدلي در روزنامه شرق مصاحبهاي كرد و در آن مصاحبه اعلام شد كه آقاي منتجبنيا انصرافي ندادهاند. اما اخبار واطلاعات و نامه آقاي منتجبنيا به خانم گودرزي روي ديگري از ماجرا را نشان ميداد. شما به نامه از سوي آقاي منتجبنيا به دبيركل اعتماد ملي اشاره كرديد، درحالي كه اعضاي شوراي مركزي از متن نامه با خبر نبودند. اعضاي شوراي مركزي تلاشي درجهت فهم از محتواي نامه انجام ندادند؟ بله، برخي اعضا علاقهمند بودند كه از متن نامه آقاي منتجبنيا به دبيركل اعتماد ملي مطلع شوند كه اساسا موفق نشدند و فرداي آن روز استعفاي دبيركل اعتمادملي مطرح شد. علت استعفاي دبيركل اعتماد ملي در پي انصراف آقاي منتجبنيا از قائم مقامي ايشان چه بود؟ به نظر من ازجلسه مشترك خانم كروبي وحسين آقاي كروبي گزارشاتي به آقاي كروبي رسيده بود و احتمالا با شنيدن سخنان وتحليلهاي آنها ایشان به اين نتيجه رسيدند كه استعفا كنند. در اين مباحث حلقههاي مفقودهاي وجود دارد كه ازجمله آنها نامهاي است كه آقايمنتجبنيا ابتدا به دبيركل اعتماد ملي نوشتند. مشخص نيست در آن نامه چه مواد و خواستههايي مطرح كردهاند كه دبيركل اعتماد ملي رسيدگي به استعفاي قائم مقام خود را به شوراي مركزي حزب حواله كردند و بعد هم استعفاي خود را از دبيركلي اعتماد ملي اعلام ميكنند. اين موارد موضوعاتي است كه بايد روشن شود. البته دبيركل حزب اعتماد ملي نامهاي حاوي چند مطلب به اعضاي حزب نوشتهاند. اولا اينكه اعلام ميكنند پيرو جلسه شوراي مركزي حزب با خانم كروبي و انصراف آقاي منتجبنيا لازم است مواردي اعلام شود. يعني پيرو انصراف آقاي منتجبنيا و گزارش جلسه خانم كروبي با شوراي مركزي حزب، دبیرکل مواردي را به شوراي مركزي اعتماد ملي گوشزد ميكنند. اما آنچه مشخص است از اين لحظه به بعد پيرو مواردي كه ايشان اعلام كردهاند افق پيش روي مجموعه اعتماد ملي تغيير يافته است. چه تغييري درمواضع اعتماد ملي صورت گرفته؟ چند موضوع بايد براساس نكات مورد اشاره دبيركل مد نظر اعضاي شوراي مركزي باشد كه براي دبيركل خود احترام قائلند. اول اينكه منشا اختلافات اين روزهاي حزب مساله حصر است. ايشان تاكيد ميكنند چون در حصر هستند نميتوانند ورود ماهوي به اختلافات داخلي حزب اعتماد ملي بنمايند. اما ايشان ازهمه خواستهاند براي دوري از اختلافات با هم گفتوگو كنند. درنتيجه به نظر ميرسد بايد اختلافات را كنار گذاشت و از فضاي بهوجودآمده فعلي براي توسعه حزب استفاده كرد. ولي راهكاري كه از سوي دبيركل اعلام شده توسل به اساسنامه است كه بر اساس اين دستورالعمل حزبي شوراي مركزي بايد با استعفاي دبيركل موافقت كند. معناي اينكه اعلام شده با حضور آقاي منتجبنيا مساله استعفاي ايشان بررسي شود و با آن موافقت شود اين است كه حال كه دبيركل استعفا داده آقاي منتجبنيا هم كه قائم مقام دبيركل است استعفايش پذيرفته شده، درنتيجه بايد منتجبنيا بر اساس خواست دبیرکل درجلسه حاضر شده و جلسه شوراي مركزي را مديريت كند تا دبيركل جديد انتخاب شود. نبايد از اين موارد غفلت كرد. دبیرکل اعلام كردهاند كه از موارد اختلافي پرهيز شود و مشكلات قبلي و حواشي به وجود نيايد و وحدت وجود داشته باشد. ایشان اشاره دارد كه شواهد نشان ميدهد افرادي كه اعتماد ملي بهآنها نقد داشت ازجمله برخي از اعضاي شوراي عالي ونزديكان رئیس دولت اصلاحات از اشتباهات خود دست كشيدهاند و توصيه كردند كه اصلاحطلبان از خود محوري بپرهيزند. اعضاي حزب اتحاد ملي با توجه به توصيه دبيركل خود و اقدامات اخير درجهت استعفا چه سياستي را دنبال خواهندكرد؟ اعضاي حزب اعتماد ملي موظفند با تمام گروههاي اصلاحطلب تعامل داشته باشند و اجازه ندهند ازعنوان اعتمادملي درجهت رفتارهاي غيرهماهنگ با مجموعه اصلاحطلبان سوءاستفاده شود. انتقاد به هركسي وجود دارد اما دامنه اختلافات و انتقادات نبايد درحدي باشد كه به كليت جريان اصلاحطلبي خدشه وارد شود و بذر اميدي كه در دل اصلاحطلبان به خاطر رفتارهاي مدني و اصلاحي جوانه زده به خاطر بيمبالاتي برخي دچار آسيب شود. تلاشهای اعضاي اعتماد ملي در اين مسير است و من نيز از تمامي آنها خواهش ميكنم براساس توصيه دبيركل محترم حزب صبور بوده و با تحمل و مدارا و شكيبايي سخنان يكديگر را بشنوند، به نقد منصفانه درون تشكيلاتي پرداخته وموضع همدلي وهمراهي بگيرند و درشرايطي كه بسياري تلاش ميكنند حزب اعتماد ملي را مجموعهاي پراكنده نشان دهند، نشان بدهيم كه همه به ريسمان اتحاد چنگ زدهايم واجازه نميدهيم خطاهاي ما يا خداي ناكرده اصرار بيجايمان بر پارهاي مباحث و موضوعات، امكان حصول به وحدت را از بين ببرد. هر دو طرف ماجراي اعتماد ملي بايد سعي كنند كه اختلافات خود را كناربگذارند. بنده نيز مودت خود را بيش از گذشته با هر دو طرف گفتوگو و مباحثه در حزب اعتماد ملي اعلام ميكنم. همه بايد تلاش كنند كه در نشستهاي حزبي اختلافات را كنار بگذارند. آرزوي بزرگ روز افزون ما استفاده از ظرفيت كم نظير اعتماد ملي در سراسركشور است. بالاخره آقاي منتجبنيا با اكثريت اعضاي شوراي مركزي اعتماد ملي داراي زاويه در ديدگاه بودند كه انصراف دادند و دبيركل حزب نيز بنا به مصالحي استعفا دادهاند، چرا درجلسه اخير تكليف استعفاي ايشان مشخص نشد تا مجموعه حزبي اعتماد ملي به كار تشكيلاتي خود درآينده مشغول شوند؟ البته هنوز جلسه بررسي استعفای دبیرکل تشكيل نشده و جلسه روز جمعه نيز به خاطر دريافت نظر اعضاي حزب به تعويق افتاده است و احتمالا در اين هفته جلسه تشكيل خواهد شد. مخالفان پذيرش استعفاي دبيركل معتقدند اگر درشرايط كنوني استعفاي ايشان پذيرفته شود در نزد پارهاي از افراد اين اقدام به عبور اعتماد ملي از دبیرکل تفسير ميشود. به نظر من اين رفتار توام با درك واقعيتهاي اجتماعي است. پذيرش استعفاي دبيركل حزب اعتمادملي كار سادهاي نيست اما چون اين امر خواسته و استدلال ايشان است در نتيجه اعضاي حزب بايد تصور كنند كه پذيرش اين استعفا ۵۰ درصد هم به نفع ایشان باشد خوب است و بايد از آن استقبال كرد. ولي متن نامه ايشان به شوراي مركزي بهصورت شفاهي حكايت از يك فرمان حزبي و تشكيلاتي دارد. دبيركل قاطعانه از ما ميخواهد كه بهدور از دخالت دادن احساسات و عواطف به فرمان ايشان توجه نموده و استعفايش را تصويب كنيم. در نتيجه بايد از عواطف حزبي به نفع فرامين تشكيلاتي دبيركل محصور عبور كرد. اين مورد را بايدكارشناسان وتئوریسينهاي حزبي براي اعضا توضيح دهند كه اگر با اين امر موافقت شود هم منافع شخصي آقاي دبيركل لحاظ خواهد شد و هم آيندهنگرانه با مسائل حزب برخورد ميشود. برخي دوستان و فعالان مطبوعاتي و سياسي همواره اين سوال را دارند كه چرا كنگره حزب برگزار نميشود؟ حقيقت ماجرا اين است كه تمامي دلايل عدم برگزاري كنگره به اختلافات متعارف باز نميگردد. برخي از همان ابتداي مساله حصر دبيركل حزب اعلام كردند كه حزب اعتماد ملي بايد تعطيل شود. چون فعاليت حزبي ما براي دبيركل هزينه دارد، اما همان افراد امروز خوشبختانه يا متاسفانه تغيير نظر داده و اعلام ميكنند كه استعفاي دبيركل نبايد پذيرفته شود. آقاي منتجبنيا هم بايد قائم مقام حزب باشند و هركسي كه به دنبال تغيير اين ريلگذاري است بايد منزوي شود. اما بنده به عنوان يك نظر و يك عضو معتقدم درگذشته نميتوانستيم به خاطر مساله حصر، دبيركل را كانديداي عضويت در شوراي مركزي بدانيم و در اين مسير دچار مشكل ميشديم. همچنين احزاب كلا در دوران احمدينژاد نميتوانستند تاثيرگذار باشند. البته اين شرايط براي اعتماد ملي سختترهم بود. به نظر من اگر در حال حاضر بخواهيم به فرمان دبيركل حزب عمل كنيم بايد شرايطي مهيا شود كه سال آينده حزب كنگره برگذار كند و شوراي مركزي كنوني حزب اعتماد ملي هم بايد ازخانواده كروبي مصرانه بخواهند تا حداقل يك نفر از آنها به عضويت حزب درآيند تا در انتخابات شوراي مركزي دوره بعد به عضويت شوراي مركزي درآيند شوراي مركزي جديد با عضويت يكي از افراد موثر خانواده كروبي مثلا دكترتقي كروبي ميتواند به پويايي و گسترش كمي و كيفي حزب كمك شايان توجهي بنمايد. يعني احتمال كانديداتوري يكي از فرزندان دبیرکل براي دبيركلي جدیدحزب در كنگره وجود دارد؟ البته دبيركلي حزب دركنگره انتخاب نميشود. دبيركل در شوراي مركزي انتخاب ميشود بنابراين اگريكي از آقايان حسين كروبي قصد كانديداتوري داشته باشند بايد در ابتدا دركنگره راي آورده و به عضويت شوراي مركزي درآيند، سپس درشوراي مركزي بهعنوان دبيركل به ايشان راي داده شود. البته اين نظر شخصي من است تا ارتباط شوراي مركزي با دبیرکل و بنیانگذارحزب قطع نشود. اعضاي شوراي مركزي حزب بايد تصميم به برگزاري كنگره بگيرند؟ هردو سال يك بار طبق اساسنامه بايد كنگره تشكيل شود. براي تشكيل كنگره، شوراي مركزي ميتواند فردي را به عنوان دبيركل موقت مامور ساماندهي حزب و تشكيلكنگره كرده و در كنگره نظرات مختلف حضور داشته باشند و با نظارت وزارت كشور شوراي مركزي حزب تشكيل شود و شوراي مركزي دبيركل را انتخاب كند. برگزاري كنگره درآينده حزب چه تاثيري دارد؟ برگزاري كنگره خواست دبيركل فعلي و اعضاي حزب درسراسر كشور است كه حزب بر روال منطقي خود حركت كند. نبايد از عاديسازي مناسبات حزبي پروا داشت. برگزاري كنگره خواست دبيركل حزب است. با انصراف آقاي منتجبنيا نوع همكاري اعتماد ملي با شوراي عالي تغيير خواهد كرد؟ تغيير جدي صورت نخواهد گرفت. اكثريت ما درشوراي مركزي اعتماد ملي تاكيد داريم كه ماهيت كلي حزب بايد حفظ شود. ما بايد با تمامي جمعيتها و احزاب اصلاحطلب، تعامل مثبت، سازنده وانتقادي داشته باشيم و در رفتارهاي جبههاي با آنها همراه خواهيم بود، اما اين مورد به معني دست كشيدن ازآرمانهاي حزب اعتماد ملي نيست. باتشكيل شوراي عالي اين نظر به وجود آمده و اين امكان وجود دارد كه اصلاحطلبان به سوي رفتاري واحد حركت كنند و يك حزب بزرگ اصلاحطلب را تشكيل دهند. اصلاحطلبان تا چه اندازه دراين مسير گام برداشته اند؟ من نميتوانم موضع حزب را در اين مورد اعلام كنم. چون مصوبهاي در اين مورد وجود ندارد اما نظر كارشناسي خودم را در اين مورد در دو جلسه خدمت رئيس دولت اصلاحات ارائه دادهام. در يك جلسه به ايشان اعلام كردم، چارهاي وجود ندارد جز اينكه دركشور و درحوزه اصلاحطلبان دو يا سه حزب مقتدر و فراگير داشته باشیم. با يك حزب اين مورد به نتيجه نخواهد رسيد زيرا اصلاحطلبان متكثرند.
منبع : آرمان