بارانی است حال من و بی قراری ام
این اشک شاهد است که ابری بهاری ام
هم شاد از عروج تماشایی توامهم ناگزیر زمزمه ی سوگواری ام
حیرانم از حکایت گودال قتلگاه
از لحظه ی شهادت تو اشک جاری ام
سرهای روی نیزه،سر تو،سر حسین..
عمری ست محو غصه این سرشماری ام
احساس می کنم که تو با آن نگاه پاک حرفی نگته می زنی و کار داری ام
تو پر زدی و زنده شدی من که مانده ام پ
شرمنده ام که زنده در این شرمساری ام
یا ایهاالعزیز عزیزان یکی یکی
رفتند و من اسیر شب داغداری ام
تا کی مرابه شوق تماشای روی خود
چشم انتظار آمدنت می گذاری ام...
سروده سید حسن مبارز